دانلود رمان سیب دندان زده به قلم شفقه مشعوفی با لینک مستقیم
رمان سیب دندان زده نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: شفقه مشعوفی
تعداد صفحات: 372
خلاصه رمان: دختری به بکری سیب سرخ حوا…به پاکی آب زمزم و به زیبایی خورشید…پسری از تبار گرگ که برای انتقام، از خورشید وپسر عمویش استفاده میکند… تا آبروی خاندان درخشان را بریزد… ازدواجی از سر اجبار… برای جمع این آبرو ریزی و عشقی که جرقه میزند با وجود زن دوم… و چه چیزی در انتظار این سیبی بکری است که دندان زده شده است…
دانلود رمان وسوسه به قلم گراتزیا دلددا با لینک مستقیم
رمان وسوسه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: خارجی، تاریخی
نویسنده رمان: گراتزیا دلددا
تعداد صفحات: 143
خلاصه رمان: این رمان راوی رنج و عذاب مادر کشیشی است که عاشق دختری شده است. از یکسو مادر عاشق شدن یک کشیش را گناه میداند و از سوی دیگر عاشق شدن را حق طبیعی فرزند خود. گراتزیا دلددا در کتاب وسوسه، به خوبی توانسته روایتی جذاب از تقابل عشق و باورهای مذهبی را بر روی کاغذ بیاورد.
دانلود رمان آشوب زمستان به قلم sonya70 با لینک مستقیم
رمان آشوب زمستان نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: sonya70
تعداد صفحات: 180
خلاصه رمان: اتفاقات داستان حول محور دختر داستان است….کسی که همراه برادرش شده و برای نجات دیگر اعضای خانواده شان راهی می شوند….داستان بیشتر در مورد رابطه قوی با خانواده مخصوصا برادرش و همچنین تلاش برای فداکاری و استحکام اوست..
دانلود رمان محکوم به اعدام به قلم علی محمد فغانی با لینک مستقیم
رمان محکوم به اعدام نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: اجتماعی
نویسنده رمان: علی محمد فغانی
تعداد صفحات: 177
خلاصه رمان: اين كتاب از پنج داستان كوتاه تشكيل شده است که نام اين داستانها عبارتند از محكوم به اعدام، زنده بگور، بالا بلنده، يك گردش تفريحي و فصل خوب سال….
دانلود رمان نیستی تا ببینی به قلم mahtabiii75 با لینک مستقیم
رمان نیستی تا ببینی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: mahtabiii75
تعداد صفحات: 178
خلاصه رمان: درمیان انبوه آدمیان مردی از تبار عشق…مردی ازتبار دلدادگی مرا از دوران کودکی و نوجوانیم جدا ساخت…از دوران نوجوانی که مملو از شیطنت بود…وقلب مالامال از احساسم را پر از تنفرکرد. نفرت از خودش و من بابیرحمی تمام احساساتش را نادیده گرفتم…و عشقش را پوچ و پلید پنداشتم و او چه بامهربانی و سکوت ذره ذره در مقابل چشمانم آب شد ولی دم نزد…و چه باصبر وشکیبایی عشق ورزیدن رابه من آموخت…دوست داشتن رایادم داد و من همچون شاگردی بازیگوش عشق واقعی را تجریه کردم و یاد گرفتم…