دانلود رمان چشمان آبی سارای به قلم زینب دشتبانی با لینک مستقیم
رمان چشمان آبی سارای نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: زینب دشتبانی
تعداد صفحات: 122
خلاصه رمان: صدای پاش میاد باز میخواد بیاد کتکم بزنه خدا لعنتش کنه این چه زندگیه کاش میمردم. حتی جرات خودکشی هم ندارم. نمیدونم تو چه سوراخی قایم شم دلم گرفته کاش حداقل خودت اینجا بودی این چه زندگی واسم ساختی آه آه کاش میشد با این اشکا خودم آنقد بشورم تا بمیرم و بشهه غسل میتم آه آه آه تف به این زندگی….
قسمتی از متن رمان چشمان آبی سارای
یادشون میره منم از این به بعد با زبون خودت حرف میزنم حالام از جلوی چشمام گمشو عفريته از اتاق اومدم بیرون رفتم تو باغ نشستم زیر درخت چنار اجازه دادم اشکام بریزن انقد گریه کردم که سبک شدم اومدم تو زیر زمین اتاق قبلیم خوابیدم، صب شده بود از خواب بلند شدم لباسامو تکوندم رفتم بالا ، وقتی رفتم تو اتاقمون مهرداد نبود اومدم بیرون سوگلو دیدم رفتم جلو ، سوگل جان از مهرداد خبر داری، کجاست.
سوگل آقا مهرداد صب زود رفتن مسافرت، مگه نمیدونستی سارای هان چرا میدونستم باشه من برم اومدم تو اتاقم رفتم حموم به دوش بگیرم…امروز قرار بود به محموله از کانادا و اسمون بیاد از روی تختم بلند شدم به دوش گرفتم اومدم بیرون گوشیم داشت زنگ میخورد برش داشتم محسن یکی از آدمای سیاوش آقا محموله تا نیم ساعت دیگه میرسه ما باید چیکار کنیم صبر کنین تا یه رب دیگه خودم اونجام بلند شدم یه پیرهن مشکی با شلوار تنگ مشکی با تک کت سفید پوشیدم، اسلحمم برداشتم، سوار ماشین شدم رسیدم کارخونه….
داشتن محموله رو از کامیون میاوردن پایین که پلیس ریختن تو کارخونه از در پشتی خارج شدم سوار ماشینم شدم رسیدم خونه به همه ی بادیگارد آماده باش دادم، میخوام فقط بدونم که کی داره چوب تو لونه ی مار میکنه، من سیاوش اردلان هیچ کسی نمی تونه تو کارای من دخالت کنه هیچکس نمیتونه چوب با چرخه من بذاره، مادرشو به عزاش مینشونم فقط کافیه بدونم کیه……. امروز تو مأموریت شکست خوردیم دیگه این سیاوش اردلان اعصابمو ریخته بود بهم، من حتما باید دستگیرش کنم من باید انتقام خون خواهرمو ازش بگیرم
دانلود رایگان رمان چشمان آبی سارای اثر زینب دشتبانی
دانلود رمان چشمان آبی سارای 1.42 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت