دانلود رمان کتی به قلم ناشناس با لینک مستقیم
رمان کتی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: صحنه دار، آنلاین، ممنوعه
نویسنده رمان: ناشناس
تعداد صفحات: 137
خلاصه رمان: داستان درباره دختری هست به اسم کتی که از طریق چت با پسری به اسم متین اشنا میشه و با هم قرار میزارن عاشق هم میشن کتی کاره مهاجرتش درست میشه و میخواد از ایران بره و متین رو تنها بزاره و طی اتفاقاتی متین میمیره و کتی یه مدتی افسردگی میگیره و… آخر کتاب: جدایی از عشق دومش و تمام….
قسمتی از متن رمان کتی
اواسط ماه مارچ بود و نزديك عيد نوروز با اینکه نه هوا و طبیعت نشونی از بهار و نه شهر و بیشتر مردم نشونی از عید و سال نو داشتن اما ایرانیایي که مي ،دیدم همگي سعي مي کردن به زور بهارو با خودشون بیارن و سال نوشون رو تو غربت جشن بگیرن. من و بارید هم به دستور تینا موظف شده بودیم خونه هامونو حسابي بتكونیم و همه جارو برق بندازیم هرجوري سعي کرده بودیم از زیرش در بریم جلومونو گرفته بود و عین شمر (!) بالا سرمون وایساده بود که دست از پا خطا نکنیم خودمم بدم نمیومد یه دستی به سر و گوش خونه و خصوصا اتاقم بکشم یه روز از صبح رفتیم وسایل مورد نیازو با بارید خریدیم….
و فرداش از کله ي سحر دست به کار شدیم. با كمك باربد اتاقمو خالی کردیم و بعدم تنهایی و زمزمه کنون براي خودم دست به کار شدم با دیدن اتاق خالی یاد اولین روزی افتادم که اومده بودم تو این خونه و میخواستم وسایلمو بچینم ….
یک ماه بعد از اینکه خانواده ام به طور کامل مستقر شدن و کمی جا افتادیم منم به بهونه ي اینکه اون رشته اي رو که مي خوام بخونم تو دانشگاه به شهر دیگه در سطح بالاتري ارائه مي شه ازشون جدا شدم و اومدم این شهر تو این مدت روزی چند بار با متین تلفتي حرف مي زديم…
و مدام از دلتنگي مي.گفتیم کم کم داشتم درد دلتنگیو حس میکردم و مطمئنم بودم با تنها شدن تو یه شهر دیگه این حس بیشتر اذیتم میکنه اما عزممو جزم کرده بودم و با خودم عهد کرده بودم از پسش بر بیام متین خیلی نگران بود و همش مي گفت حداقل چند وقت بیشتر با پدر مادرت مي موندي بعد جدا مي شدي اما طبق معمول مرغ من به پا داشت و از تصمیمی که گرفته بودم بر نمي.گشتم نگرانيه متین دیگه وقتي به اوج خودش رسید که فهمید می خوام با یه پسر ایرانی همخونه و همسایه بشم….
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.