دانلود آهنگ جدید و قدیمی معروف از خوانندگان محبوب با لینک پر سرعت مستقیم و رایگان همراه با متن ترانه کامل
آثار از وبسایت رمان استور به همراه پخش آنلاین
دانلود رمان تازیانه و عشق به قلم شیوا بادی با لینک مستقیم
رمان تازیانه و عشق نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، همخونه ای، انتقامی
نویسنده رمان: شیوا بادی
تعداد صفحات: 512
خلاصه رمان: شهاب و فرگل مدتهاست که عاشق هم هستند ولی برادر فرگل به ازدواج آنها رضایت نمیدهد. بعد از بینتیجه بودن تلاششان برای راضی کردن برادر فرگل آنها مخفیانه ازدواج و فرار میکنند. برادر فرگل، به تلافی کار شهاب، خواهرش را میدزدد و شروع به اذیت و آزارش میکند.
دانلود رمان سنگ کاغذ قیچی به قلم رویا رستمی با لینک مستقیم
رمان سنگ کاغذ قیچی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
نویسنده رمان: رویا رستمی
تعداد صفحات: 870
خلاصه رمان: مردی که شهرداره یه شهره…مردی که کاندید شده برای نمایندگی مجلس… افشار یه پسر ۲۹ساله داره… باراد قصه مون یه باشگاه بدن سازی داره و زیادی قیصره… باراد به خاطر خواهر دوستش غیرت و تعصبی که گوش فلک رو کر کرده تو یه کوچه تنگ چاقو میکنه تو شکم اون .. و درست همون لحظه یه دختر اونو می بینه…یه دختری که ترسیده… دختری که از ترس دو روز تو خونه میخونه و روز سوم یه چاقو تو پهلوشه که بهش میگه سوار شو…یه عشق دیگه…همچین چرب و چیلی و خوب… برعکس این خلاصه که رمان رو زیادی جنایی نشون میده داستانمون عاشقانه است.منتظر یه هیجان بکر باشید….
دانلود رمان تژگاه به قلم آرزو نامداری با لینک مستقیم
رمان تژگاه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، انتقامی، معمایی
نویسنده رمان: آرزو نامداری
تعداد صفحات: 4785
خلاصه رمان: داستان زندگی دختری مستقل و مغرور است که برای خون خواهی و انتقام مرگ مادرش وارد شرکت تیموری میشود، برای نابود کردن اسکندر تیموری و برخلاف تصورش رییس آنجا یک مرد میانسال نیست، مرد جذاب و غیرتی داستانمان، معراج مسبب همه اتفاقات گذشته انجاست، پسر اسکندر تیموری،پسر قاتل مادر آرام..
دانلود رمان نبض عاشقی به قلم الناز محمدی با لینک مستقیم
رمان نبض عاشقی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: الناز محمدی
تعداد صفحات: 677
خلاصه رمان: مدتها بود که با گذر هر ساعت و دقیقه، غم تازهتری را میشناخت. زخم دوری از او؛ روز به روز کاریتر میشد اما مرهمی نداشت. گذر این روزمرگیها خیلی نفسگیر شده بود. روزها عذابآورتر از قبل سپری میکرد اما چارهای جز کور شدن و ندیدن نداشت. دست روی سینه گذاشت. قلبش میتپید.هنوز برای او میتپید. خاطرهای دور در ذهنش پر رنگ شد. چشمهایش رابست. خاطرهها جان گرفت…