دانلود آهنگ جدید و قدیمی معروف از خوانندگان محبوب با لینک پر سرعت مستقیم و رایگان همراه با متن ترانه کامل
آثار از وبسایت رمان استور به همراه پخش آنلاین
دانلود رمان تابوشکنی عاشقانه به قلم کیوان عزیزی با لینک مستقیم
دانلود رمان تابوشکنی عاشقانه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: کیوان عزیزی
تعداد صفحات: 3868
خلاصه رمان: سینا پسری جذاب ، مغرور و متعصب مهندس عمران رئیس شرکت بزرگ ساختمانی، پدرش حاج معتمدی تاجر معروف شهرشون به اجبار مادرش با هلیا دانشجوی رشته داروسازی ازدواج میکنه ولی خودش دختر دیگهای رو دوست داره، هلیای زیبا رو مورد آزار و اذیت خودش قرار میده ولی بعد از مدتی سخت عاشقش میشه ولی هلیا…
دانلود رمان استاد مغرور من به قلم ترنم با لینک مستقیم
دانلود رمان استاد مغرور من نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال، استاد_دانشجویی
نویسنده رمان: ترنم
تعداد صفحات: 673
خلاصه رمان: داستان عاشقی بین استاد مغرور و دانشجوی خودش. دانشجویی که با استاد خودش گذشته ای داره و حالا بعد از چند سال توی دانشگاه دوباره سر راه هم قرار می گیرن…
دانلود رمان عروس استاد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال، استاد_دانشجویی
نویسنده رمان: ترنم
تعداد صفحات: 679
خلاصه رمان: روایتگر داستان زندگی دختری است که پدرش اورا به خاطر پول مجبور به ازدواج با مردی میکند اما او در شب عروسی اش پا به فرار میگذارد و در این هنگام با استاد دانشگاهش مواجه میشود و…
دانلود رمان از دانشگاه تا عشق به قلم سارا وطن خواه با لینک مستقیم
دانلود رمان از دانشگاه تا عشق نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: سارا وطن خواه
تعداد صفحات: 582
خلاصه رمان: پریماه دختری که به خاطر درسو دانشگاش مجبوره بره عمارتی کار کنه تا بتونه ادامه تحصیل بده ولی بعد ها و از قضا استاد دانشگاش ارباب عمارتی میشه که توش کار میکنه و….
دانلود رمان دالان بهشت به قلم نازی صفوی با لینک مستقیم
دانلود رمان دالان بهشت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه،اجتماعی
نویسنده رمان: نازی صفوی
تعداد صفحات: 504
خلاصه رمان: از درمانگاه که بیرون آمدم باخودم گفتم حالا که مادر نیست، بهتر است به خانه ی امیر بروم. از گرما و ضعف داشت حالم به هم می خورد، مثل آدم های گرسنه از درون می لرزیدم، دلم مالش می رفت و چشم هایم سیاهی. اصلا فکر نمی کردم مسمومیتی ساده آدم را این طور از پا در بیاورد. چند بار پشت سر هم زنگ زدم. ثریا که در را باز کرد کیفم را انداختم…پایان خوش