دانلود آهنگ جدید و قدیمی معروف از خوانندگان محبوب با لینک پر سرعت مستقیم و رایگان همراه با متن ترانه کامل
آثار از وبسایت رمان استور به همراه پخش آنلاین
دانلود رمان تاراج به قلم شفق مشعوفی با لینک مستقیم
دانلود رمان تاراج نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، انتقامی
نویسنده رمان: شفق مشعوفی
تعداد صفحات: 307
خلاصه رمان: دختری که بی محبت پدر بزرگ شد زیر دست ناپدری دختری که روی پای خود ایستاد و زیر بار حقارت نرفت نابراداری که قاتل شد اعدام شد دختری هم لکه دار شد و مردی برای انتقام برخاست و هدفی جز به تاراج بردن جان و روح”یغما“ ندارد …
دانلود رمان من بهی ام به قلم س_ رهی با لینک مستقیم
دانلود رمان من بهی ام نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه،معمایی،اجتماعی
نویسنده رمان: س_رهی
تعداد صفحات: 5199
خلاصه رمان: محمدعلی راسخ نوهی حاج وهاب ارجمند!! مردی آرام و مرموز… وارثی که از هر طرف یه مدعی داشت. وقتی پدربزرگم دختری رو به عمارتش آورد بخاطر شبیه بودنش به کسی که در گذشته میشناختم ازش دور شدم! تا برام دردسر نشه! تا روزی که فهمیدم شبیه به اون کسی بود که سالها در تنهایی و سکوتم دنبالش بودم! بهش نزدیک شدم… عاشقش شدم… و حاج وهاب اجازه نداد و هویتش رو پنهان کرد…!!
دانلود رمان او پدرم بود به قلم نیلوفر با لینک مستقیم
دانلود رمان او پدرم بود نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: اجتماعی،بزرگسال
نویسنده رمان: نیلوفر
تعداد صفحات: 101
خلاصه رمان: درباره ی دختری که مورد دست درازی ناپدری خود قرار میگرد و پس از ان فرار میکند و با امیر اشنا میشود و امیر به او پیشنهاد میکند تا به پلیس مراجعه و همه چیز را بگوید اما دخترک قصه ی ما فرار میکند و با سمانه اشنا و سر از خونه ای سر در میاورد و در یک مهمانی دوباره امیر را میبیند و پس از مهمانی توسط امیر خریداری میشود…
دانلود رمان زندانی به قلم اسکای وارن با لینک مستقیم
دانلود رمان زندانی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال، هیجانی
نویسنده رمان: اسکای وارن
تعداد صفحات: 677
خلاصه رمان: اولین باری که دیدمش، پر قدرت بود. با ماهیچه هایی که تهدید درونشون موج میزد…اون خطرناکه، وحشیه، و زیباترین چیزیه که من تاحالا دیدم…پس مثل همیشه پشت عینک و کتابم پنهان شدم، کاری که همیشه انجام میدم.چون منم رازهایی دارم…بعد، تو زندان، توی کلاس نوشتنی که من تدریس میکردم، سروکلش پیدا شد و من و با صداقتش نابود کرد…صداقتش توی اسراری که به من میگفت، پنهان کردم رازهای خودمو سخت تر میکرد …وقتی بهم نزدیک میشه، میلرزم. تنها چیزی که اونو دور نگه میداره، پلیس ها و میله های زندانن…شب، نمیتونم از فکر کردن بهش توی سلول دست بکشم….