دانلود آهنگ جدید و قدیمی معروف از خوانندگان محبوب با لینک پر سرعت مستقیم و رایگان همراه با متن ترانه کامل
آثار از وبسایت رمان استور به همراه پخش آنلاین
دانلود رمان در ضربان دل او به قلم چیکسای با لینک مستقیم
رمان در ضربان دل او نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، غمگین
نویسنده رمان: چیکسای
تعداد صفحات: 115
خلاصه رمان: شیما دختر یک مرد و زن غسال، که از بیماری نارسایی قلبی رنج میبرد و این موضوع باعث ناکامیهای زیادی در زندگی او میشود. تا اینکه، قلب یک زن که دچار مرگ مغزی شدهاست، بدون توجه به عدم رضایت شوهرش، به شیما پیوند زده میشود.
دانلود رمان زحل به قلم نیلوفر قائمی فر با لینک مستقیم
رمان زحل نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: نیلوفر قائمی فر
تعداد صفحات: ۱۱۱۴
خلاصه رمان: زحل یک دختر دزد است که کل شهر اونُ آق زحل می شناسند و بردیا یک پزشک سال آخر با اصل و نسبِ که بنابر اتفاقی این دو نفر در زندگی هم قرار می گیرند اما چطور دو تا دنیای متفاوت می تونند در هم غرق بشن، زیر یک سقف برن و داستانی تکان دهنده و موثر و به تصویر بکشن؟
دانلود رمان جمجمه های بی مغز به قلم سونیا منصوری با لینک مستقیم
رمان جمجمه های بی مغز نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، هیجانی
نویسنده رمان: سونیا منصوری
تعداد صفحات: 1043
خلاصه رمان: عاشقانهای که به ثمر نمی رسه و بعد از عقد ، داماد عاشق دخترعموی عروس میشه. سروه دختر زیبایی که به خاطر مزاحمت های وقت و بی وقت مسعود جواب مثبت به شهابی میده که ادعای عاشقی داره. اما با بلایی که مسعود سرش میاره ورق زندگیش بر می گرده.
دانلود رمان به رسم ققنوس به قلم مدیا_ر با لینک مستقیم
رمان به رسم ققنوس نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: مدیا_ر
تعداد صفحات: ۸۹۹
خلاصه رمان: این رمان در مورد دختری به اسم مدیا است که بورسیه لندن میگیره یک دوست صمیمی و داداشی به اسم ارشیا پیدا میکنه بعدها مدیا با پسر خاله ارشیا که اسمش آرشاویر آشنا میشه تا اینکه… پایان خوش
دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم به قلم رها امیری با لینک مستقیم
رمان همین که کنارت نفس میکشم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: رها امیری
تعداد صفحات: 145
خلاصه رمان: فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی رنگ اولین چیزی بود که توجه ام را جلب کرد اصلا احساس خوبی با این ادم نداشتم.