دانلود آهنگ جدید و قدیمی معروف از خوانندگان محبوب با لینک پر سرعت مستقیم و رایگان همراه با متن ترانه کامل
آثار از وبسایت رمان استور به همراه پخش آنلاین
رمان هشتگ نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
نویسنده رمان: نگار_ق
تعداد صفحات: 1528
خلاصه رمان: ماری یه دختره جسوره که برای خواستههای خودش میجنگه، یه دختر بلاگرِ که شاخ اینستاست و معروفه، از بچگی عاشق آراز پسر عموشه ولی آراز اونو اصلاً نمیبینه و دوستش نداره تا اینکه آراز تصادف میکنه و به کما میره و وقتی به هوش میاد حافظش رو از دست داده…ماری از فرصت سوءاستفاده میکنه و بهش میگه ما قبلاً همو دوست داشتیم و باید ازدواج کنیم ازدواج میکنن و…….
دانلود رمان التیام به قلم ریحانه کیامری با لینک مستقیم
رمان التیام نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
نویسنده رمان: ریحانه کیامری
تعداد صفحات: 536
خلاصه رمان: اسمش دریاست… مثل اسمش پاک و زلال و عاشق… ولی عاشق یه آدم اشتباه… یه عشق اشتباه زندگیش و تباه میکنه. با دسیسهی مادرشوهرش از هم جدا میشن و کارش به روانشناس و دکتر میافته… ولی کوروش حامیش میشه، پسرعمویی که از بچگی عاشقش بوده و حالا با جدا شدن دریا از البرز، فرصت پیدا میکنه مرحم بذاره روی زخم های دریا… آروم میکنه دریای طوفانی رو با معجزهی یه عشق ناب…
دانلود رمان عدالت و عشق به قلم ترنج با لینک مستقیم
رمان عدالت و عشق نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
نویسنده رمان: ترنج
تعداد صفحات: 2065
خلاصه رمان: داستانی شوکهکننده و مهیج، از تقابل یک مرد، یک زن و عشقی سوزان … مردی جذاب و میلیاردر که برای رسیدن به هدف هایش، خیلی چیزها از جمله انسانها را زیر پا میگذارد، ولی ناگهان عاشق میشود و عشق میسوزاند ریشهٔ تمام خود خواهیهایش را… و دختری مهربان، اما عدالت پیشه و صلحجو که جز راستی و اجرای عدالت آرزویی ندارد… و عشقی ناب و سوزان، جریان یافته در رگوپِیشان، که میسوزاند و میگدازد و داغ میزند بر روحشان…
دانلود رمان آقای گارسیا جلد سوم به قلم صدی با لینک مستقیم
رمان آقای گارسیا جلد سوم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال، هیجانی
نویسنده رمان: صدی
تعداد صفحات: 1797
خلاصه رمان: اون جذاب، بزرگتر و محتاطه. از همون لحظهی اولی که چشمامون با هم قفل شد میدونستم پر از مشکله.
سرکارم باهاش ملاقات کردم، روز اولی بود که باریستا شده بودم. اون لبخند زد و من ذوب شدم … سپس قهوهای که درست کردم رو مزه کرد و بخاطر طعم بدش انداختش دور.
دوباره روز بعد و روزهای بعد اومد. از قهوههام متنفر بود اما مدام برمیگشت. بازیشو میدونستم.