دانلود رمان خاکستری به قلم نگار رازقندی با لینک مستقیم
رمان خاکستری نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: نگار رازقندی
تعداد صفحات: 1635
خلاصه رمان: خاله؟ الان چشم های تو آبیه یعنی همه چیز رو آبی میبینی؟ به جسم ریز میزه درنا که روی پام نشسته بود خیره شدم و خندیدم. مگه چشم های تو که قهوه ایه همه چیو قهوه ای مبینی بچه؟ بهم خیره شد و دندون‌نما خندید. نه! از تاب پایین اومدم تا لبه باغچه حیاط بشینم و به محض بلند شدنم صدای باز شدن درب ناگهانی خونه اومد و قامت آبان تو چهارچوب ظاهر شد و پشتش مادرش اومد.
قسمتی از متن رمان خاکستری
این در هر صورت چنین جرعتی نداشت. نه این که از من می ترسید تنها دلیلش این بود که بیشتر از آقاجونم حساب می برد. از درنا میترسی یا آقا جونم؟ شاید هم از خودم طوری از بالا نگاهم کرد که به وضوع با تمام پرتوهای سیاه و سفید چشم هام میتونستم بفهمم داره منو دست کم میگیره. درنا از توی دستشویی صدام زد که با تنه ای بهش از کنارش رد شدم
کمک کردم نیم وجبی صورتش رو بشوره و بیرون بیاد. به محض این که چشمش به آبان افتاد لبخند خرگوشی زد.
جایزه باید بیای پیشم بخوابی با فکر به تخت کوچیک درنا که عمرا اگر آبان توش جا میشد خندیدم. بابایی که توی تختت جا نمیشه! سمت اتاق آبان زودتر از خودش دویید و روی تخت شیرجه زد. پس من اینجا میخوابم حداقلش درنا تنها کسی بود که زورش به آبان می رسید و هر چی دلش می خواست رو بی چون و چرا ازش درخواست می کرد.
با ذوق زیر پتو رفت. نگاه آبان غمگین شد که حواسم رو به خودش پرت کرد. دستش لای موهاش کشید و زیر لب زمزمه کرد…کاش بودی ساحل. من خیلی وقت بود که دست آبان واسم رو شده بود. چشم از نگاه مبهوتش گرفتم که جواب داد: فکر میکنی واسه من آسونه؟ سمتش چرخیدم و خواستم چیزی بگم که صدای پای درنا که طبق عادت توی خونه میدویید مانعم شد. بهش خیره شدم که با دفتر نقاشی توی دستش شاکی شد بابایی؟
دانلود رایگان رمان خاکستری اثر نگار رازقندی
دانلود رمان خاکستری 5.19 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت
