ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان حسرت به قلم رهایش با لینک مستقیم

رمان حسرت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان:  محرابه سادات قدیری | رهایش
تعداد صفحات: 289

دانلود رمان حسرت

خلاصه رمان: عشق کهنه و پنهان کاوه بعد گذشت چند سال از مخفی ماندنش رو می شود.و این اتفاق هم زمان می شود با رو شدن واقعیات دیگه ای از گذشته…


قسمتی از متن رمان حسرت

چند قاشق از غذا خوردم و بعدش فقط پاهاش بازی کردم ، مرتب صدای مامان تو گوشم بود که می گفت : کاوه غذاتو تموم کن کاوه ناهار تو گرم کردم ، کاوه بیرون چیزی نخور من منتظر می مونم . کاوه شام آماده است ، کاوه کاوه کاوه قاشق رو گذاشتم تو بشقاب و تکیه دادم به صندلی و انگشتامو تو هم گره کردم و از چپ و راست گذاشتم رو چشمام کیان هم دست از خوردن کشید و گفت : سردرد داری هنو ؟! بعد به مکت از پشت میز باشدم و گفتم : داری می ری در کوچه رو فقل کن شب به خیر دو ساعتی بود که دراز کشیده بودم رو تخت و صدای آروم کیان می یومد که داره با تلفن حرف می زنه .

نرفته بود خونه و حوصله اینکه باهاش بحث کنم رو هم نداشتم احتمالاً داشت با نیوشا حرف می زد که انقدر حرف زدنش طول کشیده بودا دلم چایی خواست . پاشدم و کتری رو گذاشتم روی گاز و برگشتم تو هال ، کیان پاهاشو دراز کرده بود رو میز وسطی ، ناخودآگاه زدم به پاش و گفتم : پاتو وردار مامان ببینه عصبانی می شه ! بعد خودم به لحظه وا موندم کیان هم همین درست نشست و تماس رو قطع کرد و خواست چیزی بگه اما ساکت شد . کنارش نشستم و گفتم : طول می کشه تا ذهنم باور کنه مامان دیگه نیست . کیان گفت : آره . مثل وقتی بابات رفت .

یادته ؟ و اون موقع به خاطر حضور مامان مجبور بودم خودمو زودتر جمع و جور کنم . مامان خیلی غصه می خورد و من نمی تونستم غصه خوردنشو ببینم ، دلم می خواست هر کاری بکنم که از غم دور بمونه و کمتر یاد بابا بیافته : باید این جا رو پس بدی و بری به جای دیگه آره خودمم تو همین فکر بودم کیان باشد رفت سمت پالتوش و گفت : سیگار بکشم که عیبی نداره ؟ بی تفاوت شونه بالا انداختم سیگاری آتیش زد و رفت کنار پنجره و زل زد به تاریکی حیاط و گفت : هدیه زنگ زده بود . چیزی نگفتم و منتظر شدم تا ادامه بده . یکی به سیگارش زد و گفت : می خواست بیاد ببیندت نگرونته اساسی – من اگه جای اون بودم و یکی این همه بهم بی محلی می کرد نگاه سگم بهش نمی نداختم !

رمان حسرت
نویسنده : رهایش
ژانر : عاشقانه، اجتماعی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 289

دانلود رایگان رمان حسرت اثر رهایش

دانلود رمان حسرت 3.17 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

برای ارسال نظر باید وارد شویدlogged in