دانلود رمان سارا به قلم رویا قاسمی با لینک مستقیم

دانلود رمان سارا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: رویا قاسمی
تعداد صفحات: 676

خلاصه رمان: سارا دختر 22ساله ایست که در کودکی پدر و مادرش جداشدند، سارا زندگی خوبی را کنار مادرش که مهندس صنایع غذایی در کارخانه شکلات سازیست میگذراند تا اینکه مادر سارا تصمیم به ازدواج با رییس کارخانه میگیرد و مخالفت سارا هم راه به جایی نمیبرد و مادرش باهوشنگ خان ازدواج میکند … سارا با دیدن برادر هوشنگ خان که 11سال از او بزرگتر و مرد جدی و جنتلمن است دچار احساسات شدیدی میشود و نمیتواند جلوی پیشروی احساساتش را بگیرد.

قسمتی از متن رمان سارا

غذایمان را کنار لبخندهای او و نگاه های زیر زیر کی من خوردیم . حالا هم روبروی هم نشسته ایم و میانمان سینی کوچکی با دو استکان چای و قندانی کوچک قرار دارد.منتظر و دست به سینه نگاهم میکند .خم میشود استکان چایش را برمیدارد و قندی هم گوشه ی لبانش میگذارد و چای داغ را آرام ، آرام میخورد و از نگاه خیره اش دست نمیکشد . یک طورهایی مدل باز خواستش عجیب است.خوب الان میخواهد چه بگویم ؟

که حسودی ام شده است ! آن هم به دوست صمیمی ام که قرار است زودتر از من عروس شود ! بعدش هم از غصه و حسودی زد به سرم و رفتم بازار گردی ! یادمه گفته بودم بهت که از این به بعد هر خریدی داری میریم مزونی که صاحبشو سال هاست میشناسم . استکان چای درون دست هایش است و نگاه دوباره تیره شده اش سرم را به زیر می اندازد.  پروشون نکردم که . با لب و لوچه ی اویزان شده میگویم . زیر چشمی نگاهش میکنم . هنوز هم اخم دارد ! میتونستی با من تماس بگیری ! چشمانم را در کاسه می چرخانم و میگویم : دو روز نیومده بودی ، دو بار هم زنگ زدم چند کلمه بیشتر نتونستم باهات حرف بزنم !

بعدش زنگ بزنم بیا منو ببر خرید !؟کمی تند صحبت میکنم و ابروهایش بیشتر در هم گره میخورد . من هم اخم کرده ام و هر چند که ازاخم و غضبش میترسم ، اما باید حرف هایم را بزنم ! یا او مرا قانع میکند ، یا من او را … استکان چای اش را داخل سینی میگذارد و نیم تنه اش را کمی جلو می آورد و خیره در چشمانم که بی قراری را فریاد میزند میگوید : بهم بگو !!! متعجب سرم را تکان میدهم و بزور میگویم : چیو ؟! سرش را نزدیکتر می آورد ، حالا فاصله ی صورت هایمان به اندازه ی یک کف دست است .نگاهش ازچشمانم پایین تر نمیاید و بین مردمک هایم میچرخدو لب هایش از هم باز میشوند و شمرده و آرام میگوید : نمیتونم این پریشونی و تو چشمات ببینم حرف بزن .

رمان سارا

نویسنده : رویا قاسمی

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 676