دانلود رمان زندانی به قلم اسکای وارن با لینک مستقیم
دانلود رمان زندانی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال، هیجانی
نویسنده رمان: اسکای وارن
تعداد صفحات: 677
خلاصه رمان: اولین باری که دیدمش، پر قدرت بود. با ماهیچه هایی که تهدید درونشون موج میزد…اون خطرناکه، وحشیه، و زیباترین چیزیه که من تاحالا دیدم…پس مثل همیشه پشت عینک و کتابم پنهان شدم، کاری که همیشه انجام میدم.چون منم رازهایی دارم…بعد، تو زندان، توی کلاس نوشتنی که من تدریس میکردم، سروکلش پیدا شد و من و با صداقتش نابود کرد…صداقتش توی اسراری که به من میگفت، پنهان کردم رازهای خودمو سخت تر میکرد …وقتی بهم نزدیک میشه، میلرزم. تنها چیزی که اونو دور نگه میداره، پلیس ها و میله های زندانن…شب، نمیتونم از فکر کردن بهش توی سلول دست بکشم….
قسمتی از متن رمان زندانی
تقریبا نمیتونستم باور کنم که حرکات ارومم بیدارش نمیکنه ، اما شرط میبندم شب قبل توی زندان نخوابیده ، و همه رو برای فرار امروز آماده میکرده . که و توی اون شروش جنگید .من رو توی نهر حمل کرد ، و من شاید کوچیک باشم ، اما سبک نیستم .بعد برای ساعت ها بدون توقف رانندگی کرد .برای بیست ساعت تحت تاثیر بالای آدرنالین بوده خوابید.
روی زمین زانو زدم ، به دست های زخمی و متورمم خیره شدم ، دیگه به تخت متصل نیستم .منتظر موندم تا گریسون چشماش رو باز کنه و با خنده تاریکش بگه که همش آزمایش بوده ، اما نه .اون خوابیده ، و قلبم با دیدن بالا و پایین رفتن به هم پیچید .اون یه انسان وحشتناکه ، اما هنوز انسانه . این برای من معنی داره .باید به معنی داشته باشه ، یا اینکه منم یه انسان وحشتناكم.
بدنم مثل قطاری که از ایستگاه خارج میشد حرکت میکرد اول اروم و بعد زیاد .بعد مثل مسابقه .همونطور که قفل رو میپیچوندم نفسم رو حبس کردم .لولا ها جیغ میکشیدن ، از پس صدای کولر به سختی شنیده میشدن .توی تاریکی بیرون ایستادم ، بوی بینظیر شب و کاج رو نفس کشیدم ، و به سرعت در رو بستم . بی خطر .بی خطر .بی خطر . قلبم به شدت توی سینم میتپید ، پیروز و وحشت زده .چراغ توی دفتر متل خاموش بود ، اما با عجله پایین رفتم و در رو امتحان کردم. قفل بود .
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.