ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان هنوز می‌تپد از مترجم آنیتا رجبیان با لینک مستقیم

رمان هنوز می‌تپد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: دارک، عاشقانه، انمیزتولاورز

مترجم رمان: آنیتا رجبیان

تعداد صفحات: 1012

خلاصه رمان: کورا همیشه فکر می‌کرد جشن تولد خواهرش فقط یک اشتباه کوچک دیگر در فهرست تصمیم‌های بد زندگی‌اش خواهد بود. یک شب افراط، یک صبح خماری، تمام. اما بیدار شدن با دست‌بند فلزی و سقفی نمور بالای سرش، اصلاً در برنامه نبود. البته جهان وقتی واقعاً می‌خواهد شوخی کند، دین را هم به صحنه می‌آورد. همان دینِ نفرت‌انگیز، همان دشمن همیشگی—که حالا با زنجیرهای خاص خودش در همان زیرزمین گیر افتاده است. پانزده سال جنگ لفظی و آرزوی نابودی یکدیگر، حالا به همکاری اجباری ختم شده. طنزی تلخ‌تر از این وجود ندارد. آن‌ها هنوز نمی‌دانند این فقط آغاز بازی است؛ بازی‌ای که قرار است همه‌چیز، حتی احساساتشان، را زیر سؤال ببرد …

قسمتی از متن رمان هنوز می‌تپد

اه. گوه توش. کیف پولم گم شده بود. یعنی اون پسره عوضی داخل بار اینکار رو کرده بود چون فکر می‌کرد باهاش نمی‌رم؟ با اعصبانیت به داخل بار برگشتم. قلبم طوری می‌تپید گویی گله‌ای از حیوانات پشت دنده‌هایم درحال دویدن هستند. کارت اعتباریم، گواهینامه‌ام و بیشتر از صد دلار پول نقد. عکس‌هایم، کارت بیمه‌ام و رمز عبورهایی که هرگز آن‌ها را به یاد نمی‌آورم. خدا لعنتش کنه. با سینه‌ای که از شدت نفس نفس زدن بالا و پایین می‌رفت؛ دستم را محکم روی شانه سی یا سم می‌کوبم. حتی صبر نمی‌کنم که به سمتم برگردد، می‌گویم: «تو کیف منو دزدیدی؟» به آرامی رو ی صندلی‌اش می‌چرخد و نگاه چندش آور‌ی به من می‌اندازد: «ببخشید؟» «کیف پولم گم شده. تو تنها کسی بودی که من امشب باهاش حرف زدم.» سم یا سیت

با خشم نفسش را بیرون می‌دهد و می‌گوید: «دقیقا. تو تمام شب رو با من صحبت می‌کردی. پس کی وقت کردم کیفت رو بدزدم» سرش را برای من تکان داد و سپس رویش را برگرداند و دستش را سمت نوشیدنی‌اش برد و گفت: «خفه شو، زنیکه.» به فحشی که داد اهمیتی ندادم. زیرا به قدری گرفتار مشکل جدیدم بودم که نمی‌توانستم خودم را درگیر او بکنم و سیلی‌ای به صورتش بزنم. حق با این پسره بود. من تقریبا کل مدت کنار کانتر بار و رو به رو‌ی او نشسته بودم، البته درحالی که نیمه هوشیار بودم و آب دهانم تقر یبا رو ی دستم ر یخته بود. اما اگر دست به کیفم می‌زد متوجه می‌شدم. در حقیقت، کیفم روی کانتر بار پشت شانه راستم بود. این یعنی یک نفر از پشت سرم کیف پولم را دزدیده بود. گوه، گوه، گوه. الان بار تقریبا خالی است. از بارتندر

سوال کردم و او تنها شانه‌ای بالا انداخت. لپ‌هایم از هوا باد کردم و نفسم را با ناامیدی بیرون دادم. از بار بیرون رفتم و خودم را از نظر ذهنی آماده کردم تا برای یک سرویس به مردم التماس کنم چون در حال حاضر هیچ پولی نداشتم. با مندی شروع کردم اما از قبل می‌دانستم که او خواب است و تلفنش را هم سایلنت کرده است. پیغامگیر. به بهترین دوستم زنگ زدم، لیلی. مستقیم به پیغامگیر وصل شد. مگه بمیرم که به پدر مادرم زنگ بزنم. لیست مخاطبینم را بررسی کردم و با سه نفر دیگر نیز تماس گرفتم. پیغامگیر، پیغامگیر، پیغامگیر. شستم بالای اسم دیگری در هوا ماند. بینی‌ام را چین می‌اندازم و لبانم را جمع می‌کنم از فکرش هم تن و بدنم می‌لرزد. هفت کیلومتر پیاده تا خونه رفتن آن هم با پاشنه های بلند دلپذیرتر به نظر می‌آید تا …

رمان هنوز می‌تپد
ژانر : دارک، عاشقانه، انمیزتولاورز
ملیت : خارجی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 1012

دانلود رایگان رمان هنوز می‌تپد اثر

دانلود رمان هنوز می‌تپد 9.43 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند