ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان نیلوفر آلپ از مهرسار و حانیه با لینک مستقیم

رمان نیلوفر آلپ نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، ازدواج اجباری، همخونه‌ای

نویسنده رمان: مهرسار و حانیه

تعداد صفحات: 984

خلاصه رمان: نیلوفر از همون اول زندگی سهمش سختی بوده. توی شهری که هر روز بی‌رحم‌تر می‌شه، سعی می‌کنه خودش رو از سیاهی‌ها دور نگه داره و سقوط نکنه. انصافاً هم خوب مقاومت کرده، ولی یک شیطنت کوچک و معمولی، ناخواسته همه‌چیز رو تغییر می‌ده و سرنوشت تازه‌ای براش می‌سازه؛ سرنوشتی که برای نیلوفر حکم نابودی رو داره …

قسمتی از متن رمان نیلوفر آلپ

نصف شب باصدای کوبیدن محکم در هراسون از جا پریدیم. عزیز شروع کرد ذکر گفتن و من چادر انداختم سرم و رفتم تو حیاط… _کیه؟ _آی پتیاره خانم بیا درو باز کن که می‌خوام گیساتو بکنم چپیدی تو خونه زیر باد کولر تخت خوابیدی آره؟ زیر لب نگران گفتم: _این چی می‌خواد نصف شبی؟ صدای عزیز بلند شد که پرسید: _کیه نصف شبی نیلوفر؟ _انگار طوبی خانمه. _وا پناه برخدا چشه زنه؟ خواب افتاده سرش؟ صدای جیغ جیغ و بد و بیراه طوبی خانم باز بلند شد صدای همهمه مردم میومد و مشخص بود پشت در جمع شدن ناخودآگاه تپش قلب گرفته بودم و تن و بدنم می‌لرزید. باصدای عزیز به خودم اومدم._نیلوفر خوابت برده؟ برو دروباز کن از جا کند زشته تو درو همسایه. دمپایی‌هامو پا کردم و قدم تند کردم سمت در،

همین که درو باز کردم یکی پرید روی سرم و شروع کرد مشت و لگد پرت کردن موهامو محکم تو چنگ گرفت ضعف کردم جیغ زدم و سعی کردم خودمو از زیر دست و پاش بکشم بیرون اما من بااون قد و قواره ریز کجا طوبی خانم بااون قد بلند و هیکل درشت کجا!؟ _سلیطه خانم رفتی کپیدی بعد بچه من گوشه زندونه؟ خیال کردی راحتت می‌ذارم خودم می‌شم عزرائیلت… جیغی زدم و دستشو محکم چنگ زدم، حرصش گرفت یه دستشو از موهام جدا کرد و محکم زد تو صورتم گوشم سوت کشید چادرم جلو در افتاده بود و خودمون وسط حیاط بودیم مردمم همدیگه رو هول می‌دادن برای اینکه از غافله عقب نمونن و ببینن چه خبره چند نفرشون می‌گفتن: _نزن، ول کن، دختره گناه داره، برید جدا کنید. و یه سری می‌گفتن: _بزنش حقشه دختره خراب.

با من بودن؟ من چیکار کرده بودم که خراب بودم؟ امان از مردم بی‌رحم… _آی خیر و خوشی نبینید الهی واستادین چیو نگاه می‌کنید؟ کشت بچم رو نزارید بزنتش زنیکه دیوانه.. سر آخر با صدای جیغ و نفرین و گریه عزیز که خودشون کشون کشون تا جلو در آورده بود مردم تکونی به خودشون دادن و از فاز تماشاچی بودن خارج شدن. چند نفر از زنا نگهش داشته بودن اما باز تقلا می‌کرد تا از دستشون در بره لگد می‌پروند فحش می‌داد و نفرین می‌کرد: _آخ الهی که به زمین گرم بخوری عفریته خانم خوب شد؟ خوب شد بچه منو انداختی گوشه زندون؟ آروم شدی الان؟ هاج و واج نگاهش می‌کردم و دستام روی سرم بود، حس می‌کردم پوست سرم بلند شده با چادری که ملیحه خانم همسایه رو به روییمون مادر سیف انداخت روی سرم ‌‌…

رمان نیلوفر آلپ
نویسنده : مهرسار و حانیه
ژانر : عاشقانه، اجتماعی، ازدواج اجباری، همخونه‌ای
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 984

دانلود رایگان رمان نیلوفر آلپ اثر مهرسار و حانیه

دانلود رمان نیلوفر آلپ 5.29 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند