ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان رزهای وحشی از کیمیا مهر با لینک مستقیم

رمان رزهای وحشی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی

نویسنده رمان: کیمیا مهر

تعداد صفحات: 1459

خلاصه رمان: نفس نفس زنان برگشت و خیره شد تو چشمان مشکی براق چشمانی که از دیدن این همه سرکشی لذت می‌برد. میکائیل سری به چپ و راست تکان داد و گفت: چته رم کردی؟ از دور هر کی ببینه فکر می‌کنه تو خونه اسب وحشی آوردم. گرد و خاک بپا کردی نیومده خورشید خانم؟ رز از نگاه میکائیل خوشش نمی‌آمد و دستش را تکان داد تا دستش آزاد شود از میان دستان قوی میکائیل اما تلاشش بیهوده بود: ولم كن عوضی… ولم كن مرتیکه هیز بی‌خانواده. ابروهای یزدان که پشت میکائیل ایستاده بود رفت بالا و سکوت سالن خونه رو فرا گرفت! میکائیل لبخند عصبی زد و به دستان رز فشاری وارد کرد و کشیدش جلو …

قسمتی از متن رمان رزهای وحشی

رز دیوانه نشده بود، حتی از روی خشم هم همه چیز رو خورد نمی‌کرد او فقط دختر زیرکی بود. آینه روی میز توالت رو با خونسردی هول داد و آینه به کف سنگای تیره اتاق برخورد کرد و با صدای بدی به هزار تیکه تبدیل شد. وقتی دید کسی در اتاق و باز نمی‌کنه تا ببین چه خبر لبخندی زد و سمت پرده گوشه اتاق رفت‌. با یه لبخند مرموز پردرو تو مشتش گرفت محکم رو به پایین کشیدش پرده به همراه چوپ پرده با صدای بدی کنده شدن و روی زمین افتادن! رز لبخند زنان نگاهی به در کرد و لب زد: اسب وحشی وای نمیسته نگاه کنه تا یکی رامش کنه. شونه‌ای انداخت بالا و ادامه داد: مرتیکه هیز بی اصل و نصب. انگار صفت پیدا کرده بود برای میکائیل! میکائیلی که به قاطعیت صورتش برزخی می‌شد وقتی این صفت رو از زبان رز می‌شنید،

همان دفعه‌ی اولم خودش رو به سختی کنترل کرد که روی رز دست بلند نکند! با کمر درد شدیدش پردرو از چوب پرده جدا کرد و سمت سرویس بهداشتی و حمام کوچک کنار اتاق رفت و دعا دعا می‌کرد پایین اون پنجره آدمی نباشد. از پنجره کوچکی که فقط جسم کوچکی مثل رز ازش رد می‌شد کمی خم شد و وقتی دید پشت خانه هنوز کسی نیست لبخندی زد و قسمتی از پرده رو محکم به پایه روشویی سنگی گره زد و بقیه پردهرو از پنجره به بیرون پرت کرد و همزمان گفت: اگه بمیرم خونم میفته گردن تو مرتیکه هیز. نفس عمیقی کشید و آب دهنش رو قورت داد کمی تردید داشت برای انجام کار گنگستری که فقط تو فیلم‌ها دیده بود اما اگر می‌ماند معلوم نبود این آدم‌‌ها چه بلایی سرش می‌آوردن. آدم‌هایی که شاید خواهرش همراز با آن‌ها خوب می‌توانست سر و کله بزند اما رز نه! …

“فرزان” از ماشین پرادو مشکیش پیاده شد. سمت عمارت قدیمی که هنوز بعضی شیشه‌های خانش سبز و قرمز و آبی بودند حرکت کرد و از درختای چنار قدیمی گذشت. هنوز وارد خانه‌ی میکائیل نشده بود که گوشیش زنگ خورد و همین که به صفحه گوشیش نگاه کرد با دیدن اسم جانان لبخندی زد. جانان تنها آدمی بود که به راحتی لبخند رو لب‌های فرزان می‌آورد.  دكمه اتصال رو زد و همون لحظه صدای جیغ جیغوی بچه گانه جانان تو گوشش پیچید. -نمیام نمیام نمیام… الان زنگ می‌زنم فرزان اصلا می‌خوام برم با اون زندگی کنم دیگه.  ابروهای فرزان کمی به بالا حرکت کرد و صدای حرصی مادر جانان که ضعیف‌تر بود هم به گوشش رسید. -هم سن و سالته یا هم قد و قوارت که بهش میگی فرزان؟ جانان زنگ نزنیا بیا آماده شو بریم دیر شد …

رمان رزهای وحشی
نویسنده : کیمیا مهر
ژانر : عاشقانه، اجتماعی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 1459

دانلود رایگان رمان رزهای وحشی اثر کیمیا مهر

دانلود رمان رزهای وحشی 189.34 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند