دانلود رمان فنتزما از کیلی اسمیت با لینک مستقیم
رمان فنتزما نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: بزرگسال، دارک، عاشقانه، فانتزی، هیجانی، گوتیک
نویسنده رمان: کیلی اسمیت
تعداد صفحات: 628
خلاصه رمان: اوفلیا در دل شبی بیپایان قدم میگذارد، به امید نجات خواهری که تنها امیدش است. عمارتی غرق در سایه، دروازهی آرزوها و گورستانِ رؤیاهاست. هر آزمون، زخمی تازه بر روحش مینشاند و هر نگاهِ آن پسر مرموز، مرزی میان عشق و نابودی است. در این بازیِ مرگ، تنها قانون، دل نبستن است و او دیر میفهمد که هیچکس از وسوسهی عشق نمیگریزد …
قسمتی از متن رمان فنتزما
از شناور به عنوان انتقام. حالا خورشید غروب کرده بود و هر دویشان غریزی سرعتشان را بیشتر کردند وقتی از ردیفهای رنگارنگ خانهها در مرکز شهر رد میشدند. مادرشان دو قانون طالایی در مورد پرسه زدن در نیواورلئان بعد از تاریکی به آنها یاد داده بود: اول اینکه اگر تاریکی به تو نگاه کرد، هرگز به عقب نگاه نکن. این راه مطمئنی بود برای اینکه شیطان تو را بگیرد. شیاطین به اندازه جادوگرها و خونآشامها در نیواورلئان پرسه زده بودند—حتی بیشتر. اوفلیا خودش هرگز یکی را ندیده بود، و حتی با تمام چیزهایی که از مادرش در مورد این موجودات موذی یاد گرفته بود، برای یک رویارویی واقعی با یکی از آنها آماده نبود. هنوز نه. قانون دوم این بود که اگر قانون اول را شکستی، هرگز با یک شیطان معامله نکن. مگر اینکه بخواهی
روحت را از دست بدهی. مفهومی که بسیاری از توریستهای بیش از حد کنجکاو هرگز یاد نمیگرفتند، و به جاهایی مثل نیواورلئان—جاهایی که ریشه در جادو داشتند—هجوم میآوردند، به دنبال چیزهایی که هیچ چیز در موردشان نمیدانستند. آنهایی که به شدت شیفته انواع موجوداتی بودند که در تاریکی کمین کرده بودند، به ندرت از نتیجه واقعی پیدا کردن آنها لذت میبردند. اوفلیا اطرافش را نگاه کرد و دید که تعداد کمی از افراد دیگر با آنها در خیابانها پرسه میزدند. چند مغازه دار که از سر کار برمیگشتند، و هنرمندان خیابانی شجاعی که تازه روزشان را شروع میکردند، که به اعصاب اوفلیا کمکی نمیکرد. اما حداقل کاملا تنها نبودند. برای تأکید بر این حس، یک کالسکه با سرعت از کنارشان رد شد، صدای سم اسب روی
سنگفرش در نتهای موسیقی جاز که در دور دست به اوج خود میرسید، محو شد. یک زوج که به سمت آنها میآمدند، با دیدن خواهران که دست در دست هم قدم میزدند، سرشان را تکان دادند، و اوفلیا مطمئن نبود که آیا آنها به نوعی از این دو نفر ناراضی بودند، یا اینکه شایعات در مورد مادرشان آنقدر گسترده شده بود که مردم محلی شروع به ابراز همدردی میکردند. با این حال، نگاه سرد و ترسناکی که اوفلیا به سمت آنها انداخت، کافی بود تا آنها جا بخورند و با عجله دور شوند. «به نظر میرسد هدیه مامان برای ناراحت کردن مردم شهر به تو منتقل شده است.» ژنویو کمی بینیاش را جمع کرد. «دروغ نمیگم، اوفی—حالا نگاه کردن به تو کمی سختتر شده.» شوک آور نبود که ژنویو رنگ جدید چشمان اوفلیا را آزار دهنده میدانست …
دانلود رایگان رمان فنتزما اثر کیلی اسمیت
دانلود رمان فنتزما 10.47 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت