دانلود رمان بوسه با طعم زیتون از الهام سادات با لینک مستقیم
رمان بوسه با طعم زیتون نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، همخونهای، پلیسی، طنز
نویسنده رمان: الهام سادات
تعداد صفحات: 677
خلاصه رمان: آیدا و ژیوان از کودکی به هم دل بسته بودند، اما حادثهای تلخ مسیر سرنوشتشان را تغییر داد. ژیوان حالا در سکوتی دردناک، عشقش را پنهان میکند و آیدا را چون خواهری میبیند. آیدا در تلاشی بیوقفه سعی دارد او را به گذشته برگرداند، اما فقط زخم طرد را به جان میخرد. تا اینکه حسام وارد زندگیشان میشود و شعله خاموش دل ژیوان را دوباره برافروخته میسازد. با ظهور فرید، ماجرا به دنیایی تاریکتر کشیده میشود؛ جایی که عشق با خطر و خیانت در هم میآمیزد و بلوغ فکری، بهای سنگینی دارد …
قسمتی از متن رمان بوسه با طعم زیتون
-برو بیرون. با دو تا دستم بازوش و گرفتم از دیوار جداش کردم و سمت در اتاق هولش دادم. گیج نگاهم میکرد. رفتم سمت در و بازش کردم. بیرون و بهش نشون دادم. -فقط خواستم ببینی… میشد که بشه ولی نخواستی. دیدی آسمون به زمین نیومد؟ از منی که ادعا کردی عاشقمی و عاشقت بودم نخواستی و رفتی سراغ دخترهای نادرست؟ هنوز گیج اون حرکت یهویی و ناخواستهاش بود. -اشتباه… -یه کلمه دیگه نمیخوام بشنوم. هلش دادم بیرون. سست بود. تا رفت بیرون در اتاق و بستم، محض احتیاط قفل کردم. حوصله یه کلمه دیگه از حرفاش و نداشتم. یه قطره اشک روی گونهام سر خورد. با دستم محکم لبم و پاک کردم بعد اشکم رو. رفتم جلوی آینه. آروم دست کشیدم روی خال ریز زیر چشمم که درست بالای گونهام بود.
-تو که انقدر قشنگ بلدی حرف بزنی چرا از من دریغش کردی؟ دیدی چطور توی چند ثانیه کیش و مات شدی؟ توی آینه به خودم نگاه کردم. خیلی چهره خوشگل و معصوم و قد بلندی داشتم. پوست سفیدم و اون خالی که همین حالا بیشتر از هر وقت دیگهایی عاشقش شدم. موهای بلند و مشکی پر کلاغی که یه موج نرم توش داشت درست مثل شخصیت خودم… گاهی آروم گاهی طوفانی. لبام که یه قوس قشنگ داره یه حالتی که انگار یه لبخنده نصف و نیمه روی لبامه. میگن نگاهت و چشمات قشنگه و یه برق خاصی داره ولی من چیز خاصی نمیدیدم چون مژهام انقدر بلند و حالت دار بود که حواس خودمم پرت میکرد. نیازی به ریمل نداشتم. خدایا هر چی بهم ندادی توی قیافهام برام جبران کردی. دمت گرم. لباس پوشیدم و
بدون اینکه موهام خشک کنم رفتم توی تخت. ولی تا خود صبح خوابم نبرد. حرفای ژینو دائم توی مغزم تکرار میشد و اون حرکت که انگار نقطه پایان عشقمون گذاشتم. پایان؟ یعنی بکشم کنار؟ ببازم به یه دختر نادرست و آخر هفتهایی؟ به قانون عمو یوسف ببازم؟ معلومه که نه. من آدم باختن نبودم در نهایت بدست میاوردم و این من بودم که نمیخواستم. اصلا انتقام تمام این پس زدنها و نخواستنها رو جوری از ژینو میگیرم که دلم خنک بشه. انقدر با خودم حرف زدم و چرخیدم که صبح شد. شنیدم که خاله نسرین اومده و داره صبحانه حاضر میکنه. زود بلند شدم برم ببینمش. دلم براش تنگ شده بود. موهام و شونه کردم و با همون بلوز و شلوار ساتن مشکی دور سفید که مخصوص خواب بود پایین رفتم. از پشت خاله نسرین و بغل کردم …
دانلود رایگان رمان بوسه با طعم زیتون اثر الهام سادات
دانلود رمان بوسه با طعم زیتون 3.72 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت