ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان عروس قشقایی از مریم ثروت با لینک مستقیم

رمان عروس قشقایی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی، بزرگسال

نویسنده رمان: مریم ثروت

تعداد صفحات: 1935

خلاصه رمان: وقتی نجلا تنها دوازده سال داشت، به نامزدی یانای از ایل قشقایی درآمد. اما یک تصادف سرنوشتش را تغییر داد. رسم ایلی حکم کرد او همسر دمیر، برادر کوچک‌تر یانای شود؛ مردی که هرگز دل خوشی از او نداشت. دمیر به تهران گریخت و نجلا را در میان تلخی زندگی جا گذاشت. حالا که نجلا به بیست‌ سالگی رسیده، با بازگشت دمیر، سرنوشت دوباره آن‌ها را رو به‌ روی هم قرار می‌دهد—اما این بار دمیر نقشه‌ای دارد، نقشه‌ای برای رهایی از زنی که از او متنفر است …

قسمتی از متن رمان عروس قشقایی

«نجلا» پشت اتاق عمو وایساده بودم و داشتم به حرف‌هاش گوش می‌دادم. _خودت رو بذار جای نجلا… یانای جلوی چشم‌های نجلا مرد. این دختر هنوز که هنوزه کابوس مرگ یانای رو می‌بینه و شب‌ها با گریه و زاری از خواب می‌پره. چقدر بی‌رحمی که بهش میگی قاتل. دست‌هام مشت شد و لب‌هام از حرص و بغض لرزيد. لعنت بهت دمیر. هشت سال گذشته و هنوز نمی‌خوای بیایی و تکلیف من رو روشن کنی. من که می‌دونم سرت تو تهران گرمه و اصلا منو یادت نیست. پس چرا نمیایی این قضیه رو تموم کنی؟ تا کی باید پاسوزت بشم. _به خداوندی خدا بخوای آبروی من رو ببری، دمار از روزگارت در میارم دمیر. همین امروز و فردا کارهات رو می‌کنی و بر می‌گردی شیراز. بسه دیگه هر چقدر دندون رو جیگر گذاشتم.

پاشو بیا شیراز. قطره اشکی از سر مژه‌ام چکید و دیگه تحمل نکردم. خواستم به سمت اتاقم برم که عمه جلوم سبز شد. انگار مثل همیشه موش رو آتیش زده بودن. _به به نجلا خانم. از کی تا حالا گوش کشی می‌کنی؟ بغضم رو قورت دادم و نگاهی به اخم‌هاش انداختم. حیف که این زن فقط اسم مادر قلابیم رو یدک می‌کشید. در واقع عمه‌ی دمیر بود که چون دمیر رو از کوچیکی بزرگ کرده بود خودش رو مادر دمیر می‌دونست و من رو هم از کوچیکی مجبور کرده بود مامان صداش کنم. _مامان حالم خوب نیست. و خواستم قدمی بردارم که مانعم شد. _چی شده که علیا مخده حالشون بد شده؟ و دست به کمر زد. _این خیمه شب بازیا رو برای من راه ننداز. مگه نگفتم باید بادمجون‌ها رو پوست بگیری و سرخ کنی. چرا هنوز

شروع نکردی؟ _حالم خوب نیست به خدا بذار عصری درست می‌کنم. _پس شام شب رو می‌خوای چیکار کنی؟ دست بجنبون شام نداریم. آهی کشیدم و حرفی نزدم. حوصله کل کل کردن با عمه رو نداشتم که هر چی می‌گفتم یه چیزی جوابم رو می‌داد. به اجبار به سمت آشپزخونه به راه افتادم و به سراغ لنگه بزرگ بادمجون‌ها رفتم. شاید نزدیک به ده كيلو بادمجون بود که باید پوست می‌گرفتم و سرخ می‌کردم. با حالی خراب چاقو و سبد بزرگی برداشتم و لنگه رو روی سفره بزرگی باز کردم و شروع به پوست گرفتن بادمجون‌ها کردم. اما هر کاری می‌کردم بغضم کم نمی‌شد و اشکام روی گونه‌هام جاری می‌شد. نفرین بهت دمیر که زندگیم رو سیاه کردی. خدایا من تا کی باید بسوزم و بسازم و دم نزنم. خودت یه فرجی كن …

رمان عروس قشقایی
نویسنده : مریم ثروت
ژانر : عاشقانه، هیجانی، بزرگسال
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 1935

دانلود رایگان رمان عروس قشقایی اثر مریم ثروت

دانلود رمان عروس قشقایی 249.34 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند