ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان مارگاریتا از ملیکا شاهوردی با لینک مستقیم

رمان مارگاریتا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: مافیایی، عاشقانه

نویسنده رمان: ملیکا شاهوردی

تعداد صفحات: 2623

خلاصه رمان: سه روز تا عروسیم مونده بود که سرنوشت منو پرت کرد وسط دنیای داریوش؛ مردی که شب تولد چهل سالگیش با لبخند مرموزش وارد زندگیم شد. دوست‌پسر صاحبکارم، به ظاهر مدیر یه خیریه در آنتالیا بود، اما در واقع مغز متفکر یه سازمان جنایی بود که به نام «مارگاریتا» شناخته می‌شد. مارگاریتا تصمیم گرفته بود منو برای خودش بخواد. منی که حتی فرصت نکردم عاشق بشم، قبل از اینکه روز عروسیم با ورود داماد و زنش، همه چیز نابود بشه …

قسمتی از متن رمان مارگاریتا

دوچرخه‌اش که کنار در بود را برداشت و نیم نگاهی به استخر انداخت. با وجود این که تابستان بود؛ هنوز وقت نکرده بودند داخلش را پر کنند و چقدر دلش شنا داخلش را می‌خواست. درگیری‌های مراسم عروسی، کارت دعوت، رزرو تالار و… تمام وقتشان را گرفته بود و نبود فراز باعث می‌شد بار سنگینی روی دوش‌هایش باشد. تا هم شروع به اعتراض می‌کرد؛ اخم و تخم فراز به راه می‌افتاد… با بدخلقی گوشی را رویش قطع می‌کرد. دقیقا چهاربار این اتفاق افتاد که بعد آن تصمیم گرفت چیزی نگوید و به تنهایی به کمک دو عمویش و ناهید همه چیز مراسم عروسیشان را تکمیل کند. درک می‌کرد که کارهای فراز زیاد است. اما نمی‌توانست بیخیال دلخوری‌اش از او شود و به خاطر این که چیزی را خراب نکند؛ همه چیز را

در خودش می‌ریخت که این برای آدم برون گرایی مثل او رسما حکم شکنجه و خودزنی را داشت. سوار دوچرخه‌اش شد و آرام رکاب زد. از خانه تا هتلی که در آن به عنوان کمک آشپز کار می‌کرد؛ با دوچرخه چیزی حدود نیم ساعت فاصله داشت. می‌توانست با ماشین برود؛ اما گواهینامه نداشتنش و ترس از رد شدن باعث می‌شد جسارت نکند سراغش برود. در واقع با دوچرخه احساس آزادی و شادی بیشتری داشت. همانطور که رکاب می‌زد با یک دستش شکلات کوچکی از جیبش در آورد و داخل دهانش گذاشت. چاق می‌شد؟ به درک که چاق می‌شد. اصلا به درک که شیرینی و شکلات زیاد باعث می‌شد دوباره سراغ آن قرص‌های قند لعنتی برود. استرس داشت… استرس عروسی لعنتی‌اش و باید یه جوری خودش را تخلیه می‌کرد.

تا به هتل برسد؛ دو شکلات دیگر خورد و خدا به دادش رسید که نعيما نبود و نمی‌دید. وگرنه پدرش را در می‌آورد و حرف نمی‌ماند که بارش نمی‌کرد. دوچرخه‌اش را جای همیشگی گذاشت با زنجیر بست و بعد از انداختن قفلش داخل جیبش از در پشتی وارد آشپزخانه شد. بلافاصله لباس‌هایش را عوض کرد و مشغول انجام کارهای روزمرگی‌اش شد. گرمای بیش از حد آشپزخانه شلوغی و رفت و آمد ثابت گارسون‌ها به داخل آن سالن کوچک بوی پیاز و روغن، همهمه… همه‌ی این شاید حال به آدم عادی را بد می‌کرد؛ اما شغلش را دوست داشت. كلا هر چیزی که مربوط به غذا و آشپزخانه می‌شد حالش را خوب می‌کرد و باعث می‌شد انرژی بگیرد. تا ساعت دوازده ظهر بكوب مشغول کار و آشپزی شد. سفارش مشتری‌ها را هم آماده کرد …

رمان مارگاریتا
نویسنده : ملیکا شاهوردی
ژانر : مافیایی، عاشقانه
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 2623

دانلود رایگان رمان مارگاریتا اثر ملیکا شاهوردی

دانلود رمان مارگاریتا 106.66 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند