دانلود رمان ردلاین از هانی زند با لینک مستقیم
رمان ردلاین نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، انتقامی، بزرگسال
نویسنده رمان: هانی زند
تعداد صفحات: 2937
خلاصه رمان: او را جاوید خان مینامند؛ مردی که در صنعت مد، قدرتش بیرقیب است. درست در اوج شکوه و ثروتش، پای دختری معصوم و بیتجربه از خانوادهای متعصب به شرکت او باز میشود. دیدار نخستشان، تقابل دو دنیای کاملاً متفاوت است: معصومیت در برابر عیاشی، سادگی در برابر افسونگری …
قسمتی از متن رمان ردلاین
آهسته از ورودی برج فاصله میگیرم و در حاشیه پیاده رو به راه میافتم. صدای ویبره گوشی از جایی توی آشفته بازار کیفم به گوشم میرسد و سرم بیشتر گیج میرود. کاش میشد میتوانستم جواب هیچ کس را ندهم حوصله ندارم. تمام سرم از هجوم افکار در هم و برهم ذق ذق میکند اما صدای زنگ موبایلم دست بردار نیست. تسلیم و کلافه کیفم را باز میکنم و دست درونش میچرخانم و از میان خرت و پرتهایی که هیچ وقت نمیتوانم مرتبشان کنم گوشی را بیرون میکشم. نام حاج خانم روی صفحه خاموش و روشن میشود. آه از نهادم بر میآید و تماس را وصل میکنم. _سلام… _سلام و زهرمار ذلیل مرده کله سحری بدون اینکه از من و و آقات اجازه بگیری کجا غیبت زده؟ نفس کلافهای بیرون میفرستم و تمام تلاشم را میکنم
تا لرزش صدایم را پنهان کنم. _مامان خانم یه نفس بگیری وسط به رگبار بستن من بیچاره بد نیست! _خوشم باشه! خوشم باشه! چه غلطا. درست صحبت کن بچه. میگم کدوم گوری رفتی؟ آقات میفهمید خونه نیستی کله سحری که محشر کبری راه مینداخت. _مامان خانم من بچه نیستم نوزده سالمه الانم روزه خورشید وسط آسمونه مردم وسط خیابونن همه جا شلوغه! _تو دو شیکم بزایی هم هنوز بچهای ماهی. جواب من رو بده من با روز و شبش چیکار دارم، مار غاشیه! مگه دفعه قبل اون گند رو نصف شب زدی؟ پلکهایم را از درد یادآوری مادرم روی هم فشار میدهم و صدایم را پایین میکشم. _اومدم انقلاب کتاب بگیرم. _تو غلط کردی، باز میخوای آقات قشقرق راه بندازه؟ کتاب چی؟ آش چی؟ کشک چی؟ وقتی اجازه نمیده کنکور بدی
و پات باز بشه تو اون خراب شده واسه چی میری هی بغل بغل کتاب جمع میکنی میاری میذاری گوشه اتاق! چشمانم را در حدقه میگردانم و گوشی را از گوشم فاصله میدهم. دلم میخواهد بلند بلند گریه کنم. صدای حاج خانم از فاصله هم واضح به گوشم میرسد. _ماهی؟! چی شدی! _بله، مادر من، بله! دارم گوش میدم. _بله و بلا که انقد جز به جیگر من میزنی تو بچه! تا یک ساعت دیگه خونه نباشی زنگ میزنم به آقات میگم کله سحر از خونه جیم شدی. _میگم، حاج خانم! یه وقت جا نمونی از انداختن حاج بابا به جون من ها! سریع گزارشت رو بده! اصلاً چرا فقط به حاج بابا، به معین و میعادم زنگ بزن. اونام لنگه شوهرتن! بلدن بیفتن به جون من! _ساکت شو، چشم سفید! پس چی که میگم! بچههام باید …
دانلود رایگان رمان ردلاین اثر هانی زند
دانلود رمان ردلاین 7.38 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت