دانلود رمان حرارت تنت از کوثر شاهینی فر با لینک مستقیم
رمان حرارت تنت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، ازدواج اجباری
نویسنده رمان: کوثر شاهینی فر
تعداد صفحات: 506
خلاصه رمان: وقتی نهان برای رهایی از ازدواجی اجباری پا به فرار میگذارد، درست همان شب عروس مسیح نیز که پیش از عروسی حاملگیاش فاش نشده، از مجلس میگریزد. مسیر این دو در لحظهای حساس به هم میرسد و سرنوشت آنها را به اجبار در پیوندی تازه مینشاند. زندگی همخانهای آنها در کنار سه رفیق و خویشاوند مسیح، آغازگر ماجراهایی خواندنی میشود …
قسمتی از متن رمان حرارت تنت
پیاده میشیم و به سمت ساختمون میریم. تموم مدت دارم به این فکر میکنم که تورج چطور میخواد از این مخمصه جون سالم به در ببره؟ خدا کنه بابا رو ببینه… وقتی در واحد مسیح رومون باز میشه تازه به خودم میام و بر و بر مسیح رو نگاه میکنم که با دیدنمون میگه: چیه؟ راه گم کردین؟ کسری از کنار مسیح رد میشه و میگه: دارم از گشنگی میمیرم.. مسیح نگام میکنه و میگه: دعوت نامه بدم خدمتت تا تشریفت رو بیاری داخل؟ اخم میکنم و اخمو از کنارش رد میشم.. یاشار روی کاناپه خوابیده و اهورا جلوی تی وی نشسته… انگار دیگه استرس تنها موندن با این چهارتا پسر رو ندارم… اونم منی که ترس از جنس مخالف رگ و پی وجودم رو میلرزونه! اهورا سوالی نگامون میکنه و مسیح دست به کمر سرپا ایستاده که
کسری میگه: یه لقمه کوفت پیدا نمیشه نوشه جونمون کنیم؟ مسیح میگه: اول بفرما کدوم گوری بودی تا ببینیم یه زهری بدیم کوفت کنی! کسری ـ هیچ جا… رفتیم دو تایی دور زدیم و برگشتیم… مسیح: باز تو یه دختر دیدی؟ کسری اخم میکنه: فعلا چه بخوای چه نخوای زن داداشمونه! مسیح انگار غیرت رو قورت داده… یعنی واقعا الان زنه این غوله بی شاخ و دمه روانیام؟ خیره خیره بهش زل میزنم و با خودم میگم تف تو این زندگی.. -ها؟ چته؟ به خودم میام و نمیدونم چند دقیقهس که به مسیح خیرهم… میخوام محلش ندم که عصبی جلو میاد و بازوم رو میگیره: واسه من چشاتو چپکی نکنا… -آیی دستم… میخواد چیزی بگه که اهورا بازوی دیگهم رو میگیره و عقب میکشه. مسیح بازوم رو ول میکنه…
اهورا ـ چته تو پسر؟ مسیح داد میزنه: معلوم نیست از کدوم درکی پا شده از خونه فرار کرده حالا واسه من طاقچه میاد… کسری ـ تو اصلا حالت میزون نیستا، چیکاره این بدبخت داری؟ مسیح پر حرص و سرخ شده میگه: کلا خوشم نمیاد از هرز جماعت! -تو حق نداری با من اینطوری حرف بزنی… -اونوقت تو این حق رو تعیین میکنی نکبت؟ بیام بزنمت نفهمی از کجا خوردی؟ یاشار که از خواب پریده میگه: ای تو ذاتت مسیح که نه شب گذاشتی برامون نه صبح… کسی محلش نمیده و کسری از تو آشپزخونه بیرون میاد و سمت دیگهی من وایمیسه، رو به مسیح میگه: خب راست میگه، چپ میری راست میری گیر میدی به این بدبخت؟ مسیح به مسخره میخنده و میگه: یکی این بدبخته یکی من… یارو معلوم نیس خوشیه کجا زده زیر دلش …
دانلود رایگان رمان حرارت تنت اثر کوثر شاهینی فر
دانلود رمان حرارت تنت 1.65 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت