ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان پیچک از چاوان مقدم با لینک مستقیم

رمان پیچک نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه

نویسنده رمان: چاوان مقدم

تعداد صفحات: 1760

خلاصه رمان: صدای ریز ریز خندیدن یک دانه‌ی توحید می‌آمد. از روی غرض ایستاد. آذین درخشان… ثمره‌ی سال‌ها نذر و نیاز فیروزه بود. دختری با موهای فرفری نارنجی و ابروهایی به همان رنگ، بیرون زده از دل قصه‌ها و کارتون‌ها! کمتر از دو ماه دیگر بیست و یک ساله می‌شد و خبر داشت که توحید هر سال برای تولدش چقدر بریز و بپاش می‌کند. با صدایی آرام و لب‌هایی که از خنده کش آمده بود چیزی برای حسام تعریف می‌کرد و حسام با حوصله و لبخند به او گوش می‌داد …

قسمتی از متن رمان پیچک

اخم آلود مچ دستش را بالا آورد و نگاه کوتاهی به ساعت مچی‌اش انداخت. چهل دقیقه تاخیر. با آن پیشنهاد وسوسه کننده‌ای که داده بود باید با کله و زودتر از او می‌آمد نه اینکه منتظرش بگذارد. _یه اسپرسو لطفاً! پیشخدمت سفارشش را ثبت کرد و رفت. درب ورودی کافه با صدای زنگوله مانندی باز شد و دختری نفس زنان و سرخ شده از گرما داخل شد. خودش بود، دوست صمیمی آذين… سارينا دريغ. عینک آفتابی ارزان قیمتش را روی موهای کوتاه پر کلاغی‌اش سر داد و به سمتش راه افتاد. صندل‌های مشکی‌اش پاشنه‌ی نچندان بلندی داشت و تق تقشان سکوت لذت بخش کافه را می‌شکاند. قبل از اینکه بنشیند دهان باز کرد: سلام… خوب هستین؟ خیلی منتظر موندید؟ _سلام… بشین! سارینا با اضطراب “چشمی” زیر لب راند و مقابلش نشست.

_بخدا من آدم آن تایمی‌ام دیر اومدنم واسه این بود که یه آن، پشیمون شدم. پیمان دست روی سینه قالب کرد و خشک پرسید: پس چرا اینجایی؟ سارینا با خجالت سر پایین انداخت و توضیح داد: صابخونمون با چند تا کارگر اومده بود که وسیله‌هامونو بندازه بیرون سه ماهه کرایه خونه عقب افتاده اگه تا شب تسویه نشه جایی برای موندن نداریم. پیشخدمت فنجان اسپرسو را مقابلش گذاشت و با خوشرویی پرسید: امری نیست جناب؟ پیمان خیره به سارینایی که با انگشتان دستش بازی می‌کرد گفت: ببین خانم چی می‌خوره. بی آنکه سر بلند کند درخواست کرد: یه لیوان آب سرد اگه امکانش هست. فنجان اسپرسو را برداشت و نزدیک بینی‌اش برد. با دم نسبتا عمیقی عطر دوست داشتنی‌اش را به شامه کشید و جرعه‌ای نوشید.

سارینا با بی‌صبری پرسید: من باید چیکار کنم آقا؟ بی توجه به سؤالش و با آرامش نوشیدنی گرمش را تا ته نوشید. سارينا سر بالا کشید و دوباره به زبان آمد: گفتید اگه کاری که می‌خواید رو انجام بدم بابام آزاد میشه… هنوزم سر حرفتون هستین؟ فنجان خالی روی میز نشست و با چشم‌هایی تنگ شده گفت: تاخیر امروزت رو مخمه، از کجا معلوم که قبل تموم شدن کارم دوباره پشیمونیت گل نکنه و بهش گند نزنی؟ دخترک با اضطراب گره‌ی مینی اسکارف مشکی با طرح گل‌های ریز بابونه را محکم‌تر کرد: دیگه پشیمون نمی‌شم به جون عزیز بابام که تنها کسمه قسم، کاری رو می‌کنم که شما می‌خواید. سکوت و نگاه بی‌اعتمادش آزار دهنده بود. سارینا بغض داشت و تن صدایش خیلی پایین بود: خواهش می‌کنم آقا… این طاقچه بالا گذاشتنش …

رمان پیچک
نویسنده : چاوان مقدم
ژانر : عاشقانه
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 1760

دانلود رایگان رمان پیچک اثر چاوان مقدم

دانلود رمان پیچک 3.59 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند