دانلود رمان مرگ با آرزوی زندگی از رضوان با لینک مستقیم
رمان مرگ با آرزوی زندگی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اربابی
نویسنده رمان: رضوان
تعداد صفحات: 245
خلاصه رمان: این داستان، روایت دختریه که با گذشتهای پر از زخم و سختی بزرگ شده. عشقش رو ازش جدا میکنن و هر کدوم راهی متفاوت میرن. ولی زمان بازی خودش رو میکنه و بعد از سالها دوباره همدیگه رو میبینن. پسر اما نه تنها معشوقهی قدیمی خودش رو پس میزنه، بلکه انگار اصلاً وجود اون عشق رو باور نداره… چه رازی پشت این ماجراست؟
قسمتی از متن رمان مرگ با آرزوی زندگی
نزدیکای ظهر بود و با بیتا مقابل قابله نشسته بودیم که بالاخره زبون باز کرد و گفت: نه دخترم باردار نیستی! هه خودمم میدونستم، آخه چقدر یه آدم میتونه کلک بزنه و دروغ بگه. با پررویی تمام رو کاناپه نشسته بود و اصلا به روی خودش نیاورد دروغ گفتن و كلكشو. تو فکر بودم که با صدای نحسش رشتهی افکارم در هم ریخت، بلند دیانا رو صدا میزد. +دياناااا، زود برام یه قهوه بیار دختر بدو. -اون نمیتونه از جاش پا شه. +اوه چرا خسته میشن عشقتون؟ -بيتا فقط دهنتو ببند خب؟ +چرا؟ از قدیم گفتن حقیقت تلخه عزیزم. -ببین منو دخترهی احمق! میخوای مثل دیانا بفرستمت کلفتی و رخت شویی؟ وقتی با من حرف ميزنی حرف دهنتو بفهم و گوه زیادی نخور. پا شد و رفت که چند دقیقه بعد صدای زار زدن و جیغ کشیدنای
دیانا تو کل عمارت پخش شد، با عجله رفتم تو اتاقش که دیدم… (دیانا) خواب بودم و وقتی بیدار شدم خواستم بلند شم اما نتونستم آه از نهاده بلند شد و فقط و فقط درد میکشیدم. یهو در با شدت باز شد و قامت بیتا تو در نمایان شد: +اوه اوه فلج شدی فنچ کوچولو؟ -تا وقتی کرکسی مثل تو هست اینجا چرا من عزیزم؟ +تو هیچ جذابیتی در برابر من نداری. -اگه منظور از از جذابیت عملی بودن و فیک بودن و لنز گذاشتن باشه بله حرف شما متین. +چطوری تونستی مخ شاهینو بزنی هان؟ -چرا چرند میگی من خودم شوهر دارم. +هوی حواست باشه مثل اینکه خبر نداری من کیم!! اومد جلو و روی پای زخمیمو لگد کرد، از ته دل داد کشیدم زجه زدم. اما کسی نبود که از دستش نجاتم بده، فقط و فقط جیغ میکشیدم و همش از سر درد بود.
داد کشید و گفت: اوممممم کفشام خاک گرفته با اشکات تمیزش کن. آخ خدا اخه چرا انقدر تحقیرم میکنی مگه من بندهی بدی بودم برات؟ با عجز مجبور بودم کاری که خواستو انجام بدم. با زجه و ناله و هق هق شروع کردم که بی دین بیشتر فشار آورد. سرم کم کم داشت گیج میرفت. لعنت به همتون، لعنت. (شاهین) هر کاری کردیم چشماشو باز نکرد، دکتر و خبر کردم تا بیاد معاینش کنه، اومد و بعد از معاینه رفتم پیشش. +چیشد خوبه یا میمیره؟ -خوب نیست و تشدید زخمش اصلا کار خوبی نبود و خیلی وخیمتر کرده اوضاعو، ممکنه دیگه تا آخر عمرش نتونه راه بره، زخم زخم جدیای بوده و عمیق. +چی؟! یعنی ممکنه فلج شه؟ -نمیشه راجع به اون قطعی حرف زد اما احتمالش هست. آخ خدا اخه این دیگه چه مکافاتی بود …
دانلود رایگان رمان مرگ با آرزوی زندگی اثر رضوان
دانلود رمان مرگ با آرزوی زندگی 53.12 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت