دانلود رمان ریپر از مترجم پرتو فرهمند با لینک مستقیم
رمان ریپر نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، مافیایی، بزرگسال، دارک
مترجم رمان: پرتو فرهمند
تعداد صفحات: 522
خلاصه رمان: ساشا: او موجودی مرموز است: خاموش، مرگ آور، با آن رؤیای تاریکِ یک اوباش ایرلندی. گویی هیچ احساس واقعی در او نیست؛ یا او انتخاب کرده که هیچ حسی نشان ندهد. دو سال است حتی یک کلمه میان ما رد و بدل نشده؛ اما بین ما رازی هست — رازِ مشترکی که فقط ما از آن خبر داریم. اگر یک روز کسی به آن پی ببرد، میترسم که او حتی برای حفظ سکوتش مرا قربانی کند. رونان: به خاطر او آدمها را کشتهام و باز هم خواهم کشت؛ وقتی ساشا مطرح است، هیچ مرزی برایم وجود ندارد. او گمان میکند من از او متنفرم؛ و گاهی خودم هم شک میکنم که این نفرت نیست یا چیزی شبیه آن. من حافظ او بودهام؛ هر تهدیدی را حذف کردهام. اما عجیب است که نتوانستم جلوی خودم را در برابر او بگیرم — و شاید همین عدم توانایی، چیزی عمیقتر از عشق یا نفرت باشد …
قسمتی از متن رمان ریپر
همه چیز سرجای خودش قرار داشت، از جمله شخصی که باید بهش رسیدگی میکردم. داناون از قبل به میز فلزی که برای چنین مواقعی توی اتاق قرار داده بودم، بسته شده بود. چشماش سیاه بودن و به سمتم زهر میپاشید، ولی با وجود پارچهای که توی دهنش چپونده شده بود نمیتونست حرف بزنه. ترجیح میدادم همینطوری باشه و صداش به گوشم نرسه. دستم به سمت کیف لوازمم رفت و در حالی که بازش میکردم گفتم: میدونم که فکر میکنی بخاطر خیانتت داری مجازات میشی اما اینطور نیست، حداقل برای من که اینطور نیست. سعی کرد در جواب چیزی بگه و فقط یه وزوز محو از دهنش بیرون اومد که منم نشنیده گرفتم. انگشتمو روی وسلیه فلزی براق که برام خیلی آشنا بود کشیدم. در تمام این سالها من و داناون
مکالمه زیادی با هم نداشتیم. اون عضوی از سندیکا بود اما من هیچوقت بهش اعتماد نداشتم و ازش خوشم نمیومد. در کل من آدمی نبودم که مثل بقیه با دیگران ارتباط برقرار کنم. فقط در مواقع ضروری حرف میزدم و از نظرم سکوت هیچ ایرادی نداشت. اکثر مردهایی که با من توی این اتاق گیر میوفتادن، حتى صدامو نمیشنیدن. فقط در مواقعی که نیاز بود اطلاعات خاصی از زیر زبونشون بیرون بکشم، چند کلمه میگفتم. اما امشب، همراه با داناون، چند تا چیز بود که علاقه داشتم از سینه بریزم بیرون. تیغ جراحی مورد نظرمو انتخاب کردم و اونو به سمت داناون گرفتم. فقط پلک زد. مشغول بررسی بقیه وسایل شکنجه شدم و گفتم: فکر میکنم هر دو بدونیم که من نمیذارم این جلسه به تو آسون بگذره. در ظاهر آروم بودم.
همیشه خودمو آروم نشون میدادم. نیازی به نمایش راه انداختن نبود. بهش نشون نمیدادم که اعمالش چقدر عمیق روی من تاثیر گذاشته بودن. امشب داناون با تمام جسم و روحش خشم فرو خورده منو حس میکرد. امشب تمام کارهایی که دلم میخواست از زمانی که فهمیدم دستش به ساشا خورده باهاش انجام بدم، روش پیاده میکردم. خون از دستم چکه کرد و وقتی سرمو پایین بردم دیدم که دارم تیغ جراحی رو توی مشتم فشار میدم. دیدن خون تیره خشم درونم رو شعله ور کرد. اما نمیتونستم اجازه بدم کنترلم رو به دست بگیره. چون اگر خشم به من غلبه میکرد خیلی زود کارشو تموم میکردم. و داناون لایق محبت و بخشش من نبود که بهش یک مرگ سریع بدم. خیلی آروم و ذره ذره این خوک رو سلاخی میکردم …
دانلود رایگان رمان ریپر اثر پرتو فرهمند
دانلود رمان ریپر 16.21 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایتآهنگ های پیشنهادی برای شما
نظرات بسته شده اند