ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان محکمه از راضیه درویش زاده با لینک مستقیم

رمان محکمه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه

نویسنده رمان: راضیه درویش زاده

تعداد صفحات: 1006

خلاصه رمان: سرنوشت، نفس را در مسیری پر از تلاطم قرار داده؛ دختری که با اتکا به زیبایی بی‌نظیرش، مردان متمول و حتی متأهل را به دام می‌اندازد و با ترفند و تهدید، از آن‌ها پول می‌گیرد. روزی سر راهش مردی متفاوت به نام آریا صدر قرار می‌گیرد؛ مردی جدی، مغرور و پرابهام. پیوندی رسمی میانشان شکل می‌گیرد، اما نفس نمی‌داند آریا از رازهای پنهان گذشته‌اش آگاه است و هدف دیگری در ذهن دارد …

قسمتی از متن رمان محکمه

حس بدی به کیسان و آدم‌هایش داشت اگه دست خودش بود هیچ وقت از این سمت رد نمی‌شد ولی حالا بحثِ بحث نفس بود تنها دوست و داراییش. با اینکه نفس را مقصر و هر چه بلا سرش می‌اومد رو حقش می‌دونست اما دل تنها گذاشتنش را نداشت. نگاه براق از ترس و نگرانیش را به نمای کامل سفید عمارت درخشان و بزرگ هیبتِ رو به رویش دوخت جلوی در دو تا نگهبان بود که وزنشان بی‌شک ده برابر سَتین بود. هر لحظه حس می‌کرد جان از پاهایش می‌رفت اما سعی می‌کرد آرام باشد و ترسش را در دل با فحش‌های جورواجور به نفس کم کند. چند قدم مانده بود به در برسد که یکی از نگهبان‌ها یک قدم بلند جلو آمد و سد راهش شد. -چی می‌خوای؟ صدای کلفت و زمختش رعشه به تنه سَتین انداخت. نگاهش را بالا گرفت

و به چهره‌ی جدی و ترسناک نگهبان دوخت. -با…با…باران خانو..م کار دارم؟ -شما!؟ -دوستِ دخترش، سَتین به باران خانوم بگید می‌شناسه. نگهبان اول نگاهی به همکارش انداخت. -همینجا صبر کن. -بگید کار واجبی باهاش دارم! رفت داخل و لحظه‌ای بعد برگشت. -بیا برو داخل. سری تکان داد و پشت سر نگهبان وارد محوطه‌ی داخل عمارت شد. درست مثل عمارت آریا صدر بود تکه‌ای از بهشت بزرگ و سرسبز که تا چشم کار می‌کرد حیاطش مساحت داشت. -خانوم تو آلاچیق اون طرف حیاط منتظرته. به خودش آمد و رد دستِ نگهبان را گرفت زیر لب تشکری کرد و راهش را به سمتی که گفته بود کج کرد باز مثل همیشه حسش منفی بود به این دیدار، باران را می‌شناخت زن متکبر و مغروری که فقط تظاهر به خوب بودن و مهربانی می‌کرد،

نیش خنده محوی روی لبش نشست اگه یکم حس مادرانه داشت حالا نفس به این جا نمی‌رسید. پشتش به سَتین بود از دودی که از کنار صورتش در هوا پخش بود معلوم بود سیگار می‌کشد.[ ] نگاه سَتین از پشت سر که دور تیپ باران را از بر کرد مانتو پانچ قرمز رنگ کوتاه و شلوار طرح آزاد مشکی رنگ و… برگشت و برق کفش‌های مشکی رنگش چشم زد. سَتین سر بالا گرفت اولین چیز در چهره ی آرایش کرده‌ی باران چشم‌های آبی رنگش بود که شباهت زیادی به چشم‌های نفس داشت. لبخندی دلنشین روی لب‌های باران نشست چند قدم جلو رفت. -نفس نیومد!؟ و خودش به حرف خود خندید. -چه حرف مسخره‌ای می‌زنم من، می‌کشی؟ رد نگاه سَتین به سیگاری که وسط انگشت‌های خوش فرم باران جا گرفت، عوض شد …

رمان محکمه
نویسنده : راضیه درویش زاده
ژانر : عاشقانه
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 1006

دانلود رایگان رمان محکمه اثر راضیه درویش زاده

دانلود رمان محکمه 3.09 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند