ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان پولاریس از اکرم حسین زاده با لینک مستقیم

رمان پولاریس نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی

نویسنده رمان: اکرم حسین زاده

تعداد صفحات: 1975

خلاصه رمان: سرنوشت، صابر و سحر را در دو راهی عشق و واقعیت‌های خشن زندگی رها کرده بود. فشارهای غیرقابل تحمل خانوادگی، آنان را وادار به عقب‌نشینی از احساساتشان کرد و هر دو، در سکوت، رنج این چشم‌پوشی را به دوش کشیدند. اکنون پس از سال‌ها، یک پرونده‌ی حقوقی پیچیده آنان را به هم پیوند داده است: صابر در نقش وکیل و سحر به عنوان موکل. وظیفه‌ی صابر این است که از منافع سحر در دادگاه طلاق علیه سیاوش دفاع کند. این مسیر پر از چالش‌های قانونی و اجتماعی است، اما در پس تمامی این مجادلات، آتشی قدیمی و فراموش‌نشدنی کم‌کم دوباره شعله‌ور می‌شود و هر دو را درگیر کشمکشی بین عقل و احساس می‌کند …

قسمتی از متن رمان پولاریس

صابر که تازه توانسته بود مادرش را دست به سر کند و از زیر سؤال‌های او در برود با دو دست سرش را گرفت تا منفجر نشود. نگرانی، حس گناه و بار مسئولیت و ترس… ترس از آسیب دیدن برادری که تا آن روز خوب برادری کرده بود و ترس از به ارز افتادن زندگی‌اش‌… ترس دیگری هم داشت… ترسی به بزرگی تکرار یک فاجعه! صدای موبایل افکار آشفته‌اش را از هم درید و موجب شد دست در جیبش ببرد. هر چند الان حوصله کسی را نداشت ولی حاج حسن هم هر کسی نبود! نفسش را فوت کرد و بلند شده ايستاد. لحنش جدی و مؤدب شد. -بله… سلام حاج آقا! آن غم و تأثری که در لحن حاج حسن بود قلبش را به درد می‌آورد. -سلام، صابر چی شد؟ فکرات رو کردی؟ دست به گردنش گرفت تا بغضش را مهار کند و گفت: فکر کردن نمی‌خواست،

دستور از شما، اطاعت از من! لحن طرف کاملا نگران بود. -پیر شی پسرم نمی‌تونی بفهمی تو چه حالی هستیم؟ نفسش را فوت کرد و آرام‌تر گفت: بهم اعتماد کنید، همه تلاشم رو می‌کنم. نفس حاج حسین قابل شنیدن بود. -اعتماد نداشتم که کار دخترم رو نمی‌سپردم دستت. خطی بین دو ابرو انداخت و گفت: این لطف شماست. فقط حاج آقا امضای سحر خانم هم نیازه. حاجی سری جنباند، واقعا دلش نمی‌خواست تندر از خانه خارج شود. دهن پر کرد بگوید، امکان دارد خود صابر برای گرفتن امضا به خانه شان بیاید. بعد حس کرد این دیگر خیلی پررویی است و گفت: باشه پسرم. الان بیرونم، برسم خونه هماهنگ می‌شم زمانش رو باهات. تماس را قطع کرد و وسط اتاق دور خودش چرخید. به حاجی فقط این را نگفته بود که الان خودش بیشتر از حاجی،

از نگرانی در حال دیوانه شدن است. موبایل را جلوی چشمش گرفت، رها بالا بود و اگر تماس می‌گرفت ممکن بود او هم بفهمد جریان چیست، برای همین پیام نوشت. -بیا پارکینگ. و با مشت به صورت عصبی به موبایل در دستش داشت ضربه می‌زد که جواب آمد. -اومدم. نفسی کشید و سریع از اتاق خارج شد. این قدر نگران بود که توان ایستادن و منتظر آسانسور شدن را هم نداشت. پله‌ها را تندتند پایین رفت و چشمش به شماره‌ی اسانسور ماند. وقتی حرکت آسانسور را دید، دست به کمر زد و نگاهش را به سقف پارکینگ دوخت. امیر بعد از چند سال باز با شنیدن اسم و نشان حاج حسن و خانواده‌اش به هم می‌ریخت و الان باز دست سرنوشت بین این دو خانواده پل زده بود. تصویری از گذشته ذهنش را به چالش کشید …

رمان پولاریس
نویسنده : اکرم حسین زاده
ژانر : عاشقانه، هیجانی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 1975

دانلود رایگان رمان پولاریس اثر اکرم حسین زاده

دانلود رمان پولاریس 217.34 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند