ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان نقطه ویرگول از نسا حسنوند با لینک مستقیم

رمان نقطه ویرگول نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، مافیایی

نویسنده رمان: نسا حسنوند

تعداد صفحات: 1240

رمان نقطه ویرگول

خلاصه رمان: این داستان روایتگر زندگی زنی به نام سپیده و مردی از نسل خاقان‌هاست که سرنوشت آن‌ها را در نقطه‌ای مشترک به هم پیوند می‌زند. سپیده، زنی شکست‌خورده که در غم از دست دادن نوزادش فرو رفته، در آستانه‌ی پایان دادن به زندگی‌اش قرار دارد. در سوی دیگر، شادمهر، وارث بزرگ خاندان خاقان، برای حفظ میراث خانوادگی به زنی نیاز دارد که فرزندی برای او به دنیا بیاورد. سرنوشت به شکلی غیرمنتظره این دو را روبه‌روی یکدیگر قرار می‌دهد؛ درست در لحظه‌ای که سپیده تصمیم به خودکشی گرفته، شادمهر از راه می‌رسد و سرآغازی تازه برای هر دو رقم می‌خورد…

قسمتی از متن رمان نقطه ویرگول

اگر قرار بود زنده بماند میماند. من تصمیم گیرنده نبودم فقط تلاشم را میکردم آستین خونی شده روپوشم را از دستش بیرون کشیدم و بی حرف به سمت اتاق عمل رفتم. چیزی برای گفتن نداشتم نه آدم دلداری دادن بودم و نه امید واهی دادن به زاری افتاده بوده، فلک زده انگار که من خدا باشم و تنها راه امیدش دست هایم را ضد عفونی کردم و به کمک پرستارگان و کلاه به کم پرستارگان و و دستکشم را پوشیدم. باید اول از همه خونریزی را بند می آوردیم. شاید یکی از کوتاه ترین عمل های عمرم بود. فقط چند دقیقه از شروع عمل گذشته بود که صدای پرستار همراه با بوق ممتد دستگاه بلند شد. – دكترا ضربان قلب رفت… عرق سرد روی پیشانیام غلت خورد و از جان و دل مایه گذاشتم برای برگرداندنش حتی نمی توانستیم از شوک استفاده کنیم. تلاشمان برای احیا بی فایده بود.

ضربان قلبی که رفت و برنگشت پیاله ی عمری که به سر آمده بود، چاره ناپذیر بود. با تاسف نگاهی به طفل مرده کردم و از تخت دور شدم چندمین مریضی بود که در این سال ها زیر دستم مرده بود؟! نمی دانم فقط از ته دل حس میکردم روزبه روز از این شغل بیشتر متنفر میشوم. نجات دادن آدم ها را دوست نداشتم. خودکار را از دست پرستار گرفتم و امضایی سریع زیرش زدم ساعت یازده و ۴۸ دقیقه علت مرگ آسیب شدید به شریان های مغز تمام شد. به همین راحتی. مرگ و زندگی همیشه به یک مو بند بود. یکی تا نودسالگی یکی هم مثل این طفل بیچاره تا یک ماهگی البته بیچاره چرا؟! بیچاره ما بودیم که جور این دنیا را میکشیدیم. او خوشبخت ترین بود که بدون چشیدن سختی های زندگی مرد. دستی به گردن دردناکم کشیدم و از اتاق عمل خارج شدم باز هم رگش گرفته بود.  چی شد؟

بچه م… بچه م حالش خوبه؟! با یورش زن به سمتم همان طور دست به گردن خشک شدم. همان چهار قدم فاصله میانمان را سکندری خورد ولی سریع دست روی سرامیک آلوده گذاشت و بلند شد. چشم انتظاری زن سیاه بخت را به کل فراموش کرده بودم دستی به صورت پر اشکش کشید و گفت چرا جواب نمیدی آقا؟ میگم بچه م خوبه؟ عملش تموم شد؟! کی میارنش بیرون؟ زن جوان حتی نمیتوانست خودش را جمع کند چه برسد به جنازه ی فرزندش را برای اولین بار برای گفتن خبر مرگ کسی مکث کردم. پدر بچه ت کجاست خانوم؟ انگار واقعاً امیدوار شده بود که بچه اش نمرده با پر چادرش بینی اش را گرفت. چشم هایش از شدت گریه ورم کرده بود. – سرش بره تو گور مرتیکه نسناس، چایی بشه حناقش که به خاطرش کتری قوری رو چراغ گذاشتم.

از من کفری شد زد زیر چراغ علاالدین، کتری آب جوش ریخت رو بچهم الهی خیر نبینه هزاربار بهش گفتم انقدر ،نخور نکش که مغزت از خودت نباشه… دسته ی کیف کهنه اش را در دست فشرد و من به این فکر کردم که مگر همچنان از این چراغ ها وجود دارد؟! بی قرار نگاهی به در پشت سرم انداخت. با صدایی تو دماغی و به شدت نگران گفت: چرا نمیارنش دکتر؟ بمیرم الهی آب جوش که افتاد روش بچه م جیغ زد و نفسش قطع شد. فکر… فکر کردم زبونم لال جون داده… انقدر تند حرف هایش را ردیف میکرد که من هاج وواج نگاهش کردم. چگونه میگفتم حست درست بوده و کودکت در آغوشت نفس های آخرش را میکشیده؟ انگار دیوانه شده بودم مگر بار اولم بود که خبر مرگ بار اولم بود که …

رمان نقطه ویرگول
نویسنده : نسا حسنوند
ژانر : عاشقانه، مافیایی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 1240

دانلود رایگان رمان نقطه ویرگول اثر نسا حسنوند

دانلود رمان نقطه ویرگول 4.97 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند