دانلود رمان عاشق آشکار شده به قلم جسیکا برد با لینک مستقیم
رمان عاشق آشکار شده نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: بزرگسال، خون آشامی
نویسنده رمان: جسیکا برد
تعداد صفحات: ۹۷۸
خلاصه رمان: باچ اونیل جنگجوی بالفطرهست.پلیس سابق دایره جنایی جان سخت.تنها آدمیه که اجازه پیدا کرده وارد حلقه انجمن برادری خنجرسیاه بشه.ومیخوادبیشتر وارد دنیای خون آشامها بشه_ بخشی از جنگ بالسره. اون هیچ چیزبرای ازدست دادن نداره.قلبش متعلق به خونآشامه اشراف زاده زیبای که امکان نداره بهش برسه.امااگه نمیتونسه ماریساروداشته باشه پس حداقل میتونسته کنار برادرها بجنگه.تقدیر اون روبادادن چیزی که بهش نیازداره نفرین میکنه.وقتی باچ فداکاری میکنه تایک خون آشام غیر نظامی رو از دست لسرهانجات بده قربانی تاریک ترین نیروی جنگ میشه. درحالی که رهاشده تابمیره به طور معجزه آسایی پیدا میشه.وانجمن برادری ماریسا رو فرامیخونه تا اونو نجات بده. اماشاید حتی عشق ماریسا اون قدرکافی نباشه که باچ روبرگردونه……
قسمتی از متن رمان عاشق آشکار شده
مردان مجردی که گوشه ی دیوار سیگار می کشیدند . درست قبل از اینکه پشتش را به مجلس کند ، نگاه هاورز را از میان جمعیت دید . او سری تکان داد و لبخند ناراحتی زد . انگار میدانست که ماريسا حتی یک لحظه بیشتر هم نمی تواند بماند . ماریسا با خودش فکر کرد : برادر عزیزش . او همیشه حمایتش میکرد . هرگز سرافکندگیش را بابت پس فرستادن ماریسا نشان نداد . میتوانست فقط بخاطر والدین مشترک شان دوستش داشته باشد اما ماريسا بیشتر از همه او را بخاطر وفاداری اش می ستود .
با آخرین نگاه به گیمرا با تمام شکوهش ، ماریسا به اتاقش رفت . بعد از دوشی سریع لباسش را با یک لباس بلند و کفش هایی با پاشنه های کوتاه تر عوض کرد و از پله های پشتی عمارت پایین رفت . میتوانست با لمس نشدن و نخواسته شدن کنار بیاید ، اگر این سرنوشتی بود که اسکرایب ویرجن برایش در نظر گرفته بود . زندگی های خیلی بدتری وجود داشت ، و کمبود ماریسا در مقایسه با چیزهایی که داشت خسته کننده و خودخواهانه بود .
بی هدفی چیزی بود که نمی توانست از پسش بربیاید . خدا را شکر جایگاهش را در انجمن Princeps داشت که بخاطر اصیل بودنش حفظ میشد . اما همچنان راه دیگری برای اثر گذاری مثبت بر دنیا وجود داشت . درحالیکه کد را وارد میکرد و در استیل را می گشود ، به جفتی که در انتهای دیگر عمارت حسادت کرد ، و همیشه اینطور میماند . این سرنوشتش بود . او راه های دیگری برای پیمودن داشت ….
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.