دانلود رمان ساحل آرامش به قلم منیر مهریزی مقدم با لینک مستقیم
رمان ساحل آرامش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: منیر مهریزی مقدم
تعداد صفحات: 266
خلاصه رمان: داستان دختری که در ابتدای نوجوانی با پسری نا مناسب دوست میشود ولی خوشبختانه با بروز اتفاقاتی زود به اشتباه خود پی میبرد و سعی میکند اشتباه خود را جبران کند و سخت مشغول درس و تحصیل میشود …
قسمتی از متن رمان ساحل آرامش
فکر کردن به کامران همراه با صداي ملایم اهنگ موزيک و آهنگ باران که مرتب به کانال کولر مینواخت مرا در خلسه اي شيرين فرو برد به طوری که گذشتن غروب و رسيدن شب را نفهميده بودم. صداي زنگ حياط از خواب پراندم. ميدانستم آقاجون که پايين بود در را باز مي کند. چند لحظه بعد صداي شاد مامان را شنيدم. با عجله کتاب را برداشتم و از اتاق بيرون امدم. جلو اتاق بهزاد ايستادم و چند ضربه به در زدم و با گفتن بفرماييد بهزاد در را باز کردم و سرم را داخل بردم.
صداي مامان خيلي خوشحال مهندس… مثل اينکه موفق شده. بهزاد خنديد: ای شيطون…مامان صدا زد. بهزاد، بنفشه بيايد پايين. اينبار ديگه مطمئنم تيرم به هدف خورده. با خوشحالي وارد اتاق بهزاد شدم دستش را کشيدم و او را با خود بردم. آقاجون کتابي را که مي خواند روي پايش گذاشته بود و منتظر صحبت هاي مامان بود. من و بهزاد سلام کرديم و نشستيم. مامان با ذوق روي سر بهزاد را بوسيد. چشماش از خوشی برق ميزد. برق پيروزی…
الهي فدات بشم مادر. اين يکي ديگه لقمه خودته. از اين حرف مامان ان هم جلوي آقاجون صورت بهزاد گر گرفت. مامان….مامان دست تکان داد. اه…تو هم که. من و آقاجون خنديديم. مامان با همان شور و اشتياق ادامه داد. واي نمي دوني چه عروسي گير اوردم. ظريف و خوشگل. پوستش مثل برگ گل ياس. چشمش به اين درشتي انگشت اشاره و شصتش را با هم گرد کرد… من و آقاجون هنوز می خنديديم مامان همينطور گفت:
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.