دانلود رمان مدوسا به قلم پگاه رستمی فرد با لینک مستقیم

رمان مدوسا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: پگاه رستمی فرد 
تعداد صفحات: 2945

خلاصه رمان: صدای موجِ دریا دنیایم را پر می کرد و خون میدوید در آبِ تیره ی ساحلِ گرگ و میشِ صبح! صدای قهقهه های آتشینش میان طوفانِ زندگی ام، میان رعد و برق و میانِ موج های تیره می پیچید و محو می شد و زیر هجوم باران و مه و طوفان، گُمَش می کردم. شقیقه هایم تیر می کشیدند. با بِهت به هر طرف نگاه می کردم و قهقهه دور سرم میچرخید. دور خودم می چرخیدم. ماسه های سرد از زیر انگشتان داغِ پاهایم می گریختند.

قسمتی از متن رمان مدوسا 

 حواستو جمع کن که شل بگیری از چنگت در آوردن عمران خاطر خواه زیاد داره ابرو بالا انداختم بی آنکه سر بگردانم فقط لبخند زدم و لیوان آب را به طرف تارا گرفتم تا آتش حرف ارغوان را با سر کشیدن آن خاموش کند به تندی لیوان را از دستم بخندم کشیده تر شد. گرشا حین چرخاندن زغال از پشت سرم خطاب به ارغوان گفت: از اولین خاطره ی مشترک خودت هم واسه اش تعریف کن تا بشناسدت لااقل بفهمه باید حواسشو به تو هم جمع کنه یه وقت از چنگش در نیاری

چشم هایم چرخیدند اما به سبب گرفتاری توسط موژان نتوانتم برگردم تا برای طعنه ی گرشا به او چشم غره بروم. ارغوان اما خندید و پدرام گفت: حالا خاطره که اسمش خاطره ست؛ اما چرا متلک می پرونی؟ اگه هنر داری مثل من مزه بیرون؛ متلک پروندنو که همه… پدرام… صدای خش دار و جدی خودم بود پدرام اما اهمیت نداد و در ادامه گفت:
تارا خانم جای نگرانی نیست منظور گرشا برمی گرده به چهارده پونزده سال پیش که ما کارشناسی می خوندیم و چشم همه ی دخترهای دانشکده هنر و معماری دنبال عمران بود…

ایشون هم به احدی پا نمی دادن به بار اتفاقی تو روی این ارغوان عیال ما خندید؛ اینم که اون موقع عيال ما نبود به سگای توی کوچه هم چشم داشت دست خودش نبود هول کرد زد دنده و پهلوی یه بنده خدایی رو با هم یکی کرد؛ قُلوه اش رو کند داد دستش! ارغوان با صدای بلند زد زیر خنده و به سمت پدرام خم شد و دستش را گرفت موژان هم که قبلا ماجرا را شنیده بود داشت میخندید و من هم دست کمی از آنها ..نداشتم پدرام رو به تارا ادامه داد….

رمان مدوسا

نویسنده : پگاه رستمی فرد

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 2945