دانلود رمان آیه و عالیجناب به قلم راضیه درویش زاده با لینک مستقیم

رمان آیه و عالیجناب نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، انتقامی، خانوادگی
نویسنده رمان: راضیه درویش زاده
تعداد صفحات: 911

خلاصه رمان: آیه دختری جوان که همسرش درست شب عروسی باعث قتل میشه و برای رهایی محبور به طلاق آیه و ازدواج با شخصی دیگر می شه و آیه برای انتقام زندگی خودش و بهترین دوسش پا توی شرکت کسی می ذاره که باعث بدبختی آیه و بهترین دوستش هست…اون شخص کسی نیست جز «آیهان حکمت» مردی مغرور و خودخواه که…

قسمتی از متن رمان آیه و عالیجناب

برگشتم و با قدمهای بلند ازش دور شدم صدای «آیه» گفتنش که بلند شد سریع و عصبی برگشتم و انگشت تهدیدم رو سمتش گرفتم خوب گوش کن ببین چی بهت میگم پژمان من به آیهان قول دادم فقط واسه کار بیام این شرکت خب پس دور ور من نیلک نیشخندی زد. آیهان؟ تا جایی که میدونم اینجا همه باید صداش بزنن عالیجناب تو نیومده چه زود خودمونی شدی؟ جلوتر اومد رنگ نگاهش پر از شک و سوءظن شده بود آروم با تردید و تمسخر گفت:

مطمئنی برای کار اومدی؟ نکته اومدی که…..با خشم و حرص از ادامه ی حرف نگفته ی پژمان تموم زورم رو توی دستم بردم و سیلی به صورتش زدم خفه شو پژمان خفه شو. به سرعت برگشتم تا بغضی که به گلوم چنگ زده بود جلوی چشم های بی رحم پژمان سرباز نکنه. کلید رو توی قفل چرخوندم وارد و خونه شدم بووی خووش سبزی سرخ شده که خبر از قرمه سبزی های معرکه ی مامان رو میداد از همون بدو ورود به مشام رسید با لذت نفس عمیقی کشیدم درو بستم و در حالی که سمته خونه میرفتم گفتم: آخه که پنجه طلا نرگس خانوم چه میکنه.

وارد خونه شدم و مامان که از سر و صدام از آشپزخونه بیرون اومده بود لبخند مهربونی زد. اومدی دخترم؟ نه هنوز تو راهم عشقم گونه ی استخونیش رو محکم بوسیدم که صدای جیغش در اومد و قبل اینکه ضرب مشتش بهم بخوره فرار کردم مامان غرغرکنان برگشت سمته آشپزخونه صد دفعه گفتم انقدر وحشیانه بوس نکن آخه من گونه دارم ریز ریز خندیدم برگشتم تا از پله ها بالا برم که با قیافه ی حق به جانب آوا خواهر بزرگترم رو به رو شدم همزمان که از پله ها با ژست دست به کمر پایین می اومد:گفت

رمان آیه و عالیجناب

نویسنده : راضیه درویش زاده

ژانر : عاشقانه، اجتماعی، انتقامی، خانوادگی

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 911