دانلود رمان بیوه برادرم به قلم صالحه ابراهیمی با لینک مستقیم

رمان بیوه برادرم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: صالحه ابراهیمی
تعداد صفحات: 1260

خلاصه رمان: خانم بزرگ اومد سمتم..سلام دختر این چه رنگو حالیه..رنگ به رو نداری..از خجالت سرم رو بیشتر پایین انداختم..خانم بزرگ نفس عمیقی کشید با غیض گفت : تو کلش نرفت اخر پسره ی دیوونه..حوصله شر نداشتم سریع گفتم : چرا پاک شده بودم خانم بزرگ.. خانم بزرگ زیر لب گفت : پسره ی دیوونه سر صبح منو دید نگفت کاچی درست کنم.. بذار بیاد می دونم باهاش چکار کنم چقدر خانم بزرگ ساده بود نمی دونست من یه زنم.. یه زن که پنج سال پیش از دخترونگیش خداحافظی کرد.. نه دیشب…

قسمتی از متن رمان بیوه برادرم 

حاج قمبر نگاهی به من انداخت. اخمی کرد و لب زد : مگه میخوای بمیری که رخت سیاه پوشیدی دختر!؟؟عقدته ها !!
پوزخندی زدمو گفتم : آقا جون با تموم احترامی که براتون قائلم باید شوهرم مرده نمیتونم رخت سیاه نپوشم برامم فرقی نداره که عقدم باشه یا یه چی دیگه. من تا سالگرد امیر کیان لباسامو عوض نمی کنم. نرجس گونش رو چنگی زد و گفت…..

وای عروس- چرا جواب اقات رو میدی؟؟؟ اینقده پرو نبودی که پوزخندی زدم و تو دلم گفتم مردن امیرکیان منو هار کرده امروز میدونم چکار کنم خبری از عاقد نبود. بدون اینکه جواب نرجس مارمولک رو بدم گفتم : پس عاقد کو!!؟
یعنی کمیل الکی گفت. نخیر تو راهه برو چایی بریز برای اقات بیار تا عاقد میاد. چطور اقات اقات می کرد. انگار حاج قمبر کلاش پدر واقعی من بود.

اروم باشه ای گفتم سمت اشپزخونه رفتم. فقط دنبال راهی بودم که عقد امروز رو خراب کنم و راهی بیمارستان بشم بعد… با رسیدن به آشپزخونه فکری به سرم زد. رگ دستمو بزنم اما اگه واقعا طوریم میشد چی ؟؟

رمان بیوه برادرم

نویسنده : صالحه ابراهیمی

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 1260