دانلود رمان غم پرست به قلم نیلوفر لاری با لینک مستقیم

رمان غم پرست نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: نیلوفر لاری 
تعداد صفحات: 211

خلاصه رمان: یکی بود یکی نبود.زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچ کس نبود…جانم برای شما بگوید یک غم پرست بود که همه اش از صبح تا شب مینشست کنج اتاق و غصه میخورد ! غصه های الکی!غصه های بیخودی ! انگار اگر غصه نمیخورد روزش به شب نمیرسید!غم پرست عاشق غصه هایش بود. انها را به هیچ کس نمیگفت.با کسی در میان نمیگذاشت.فقط مال خود خودش بود…..

قسمتی از متن رمان غم پرست 

پوزخندی زد و دلم از چال گونه راستش ضعف رفت. خودم هم میدونم عروسکه حالا برای چی این عروسک مسخره رو می خوای به من بدی؟” احساس کردم نوک تیز تیغی زهرالود درست وسط قلبم را شکافت. با سوزش شدیدی که همه تنم را تحت الشعاع قرار داده بود با صدای گرفته و محزونی گفتم خودم درستش کردم… می خواستم… می خواستم یا… یا… یادگاری از من داشته باشی! شاید اگر وقت مرگم فرا رسیده بود راحت تر میتوانستم جان بدهم تا اینکه آن جمله را بر زبان بیاورم.

یادگاری و عروسک را از من گرفت. نگاه استهزا امیزی به ان انداخت و بعد غش غش خندید. من دلم می خواست گریه کنم دلم زخم برداشته بود چطور اجازه داده بودم به همین راحتی دستم بیندازد و قلبم را سوراخ سوراخ کند. از میان خنده هایش بریده بریده گفت این عروسک مسخره رو می خوام چی کار؟ فروغ نمی دونم چرا تو نمی خوای دست از دیوونه بازیهات برداری و عروسک را پرت کرد جلوی پایم به همین راحتی و از برابرم گذشت وندید که چطور شکسته های قلبم به دور عروسک پرت شده اند و من از تماشای تکه تکه های آن دارم بی صدا ضجه میکشم و می گریم…

خم شدم که عروسک را بردارم چشمانم سیاهی رفت…. نمی دانم شاید یک دفعه همه جا تاریک شده بود.گویی با رفتن او از آن خانه خورشید هم رفته بود وقتی افتادم کنار عروسکم همه جا در تاریکی مطلق فرو رفته بود. بعدها به من گفتند تا یک ساعت بعد از رفتن کیان کسی متوجه غیبت طولانی من نشده بود… حق هم داشتند. به قول حمیرا نور چشمی خانه را داشتند بدرقه میکردند و بعد از رفتنش برای کسی دل و دماغی نمانده بود که بخواهد یادش به من باشد و اگر امید دستشویی اش نگرفته بود…

رمان غم پرست

نویسنده : نیلوفر لاری

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 211