دانلود رمان خوشبختانه من یک زنم به قلم آذین بانو با لینک مستقیم

رمان خوشبختانه من یک زنم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاو

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی 
نویسنده رمان:  آذین بانو 
تعداد صفحات: 748

خلاصه رمان: این رمان داستان زندگی حسنا ست.. دختری که وقتی کوچیک بوده پدرش اونا رو تنها گذاشته… حالا سال ها گذشته و مادر حسنا با مردی ازدواج کرده و صاحب دو تا دختر شده… حسنا بخاطر تبعیض هایی که تو زندگی میبینه تو سن 19سالگی با یاسر نامزد میشه….. یه روز وقتی قرار بوده بره خونه ی یاسر اتفاقی براش میفته که به معنی واقعی کلمه نابود میشه…. حالا حسنا مونده و یه درد بزرگ تو زندگیش..

قسمتی از متن رمان خوشبختانه من یک زنم 

موقعیت مناسب برای ازدواج ممکن دوباره برات پیدا بشه.
اونا میگفتن منم کوتاه بیا نبودم نهایت به مامان گفتم اگه بخواد خیلی اذیتم بکنه یا به کاری نکنه که عمو امین کوتاه بیاد میزارم از اون خونه میرم تهدید نمی کردم اما اگه قانع نمی شدند که کاری که می خوام انجام بدم می رفتم از اون خونه دختر زرنگی بودم می تونستم گلیم خودمو از آب بکشم بیرون…

به خاطر استرسی که داشتم شرایط بدتر شده بود حالت تهوع های خیلی شدید داشتم مامان با هر بار بد حالی
من تو سر خودش میزد بیا برو کلکشو بکن از شرش راحت شو ببین داری خودتو به کشتن میدی با همون حال بد دانشگاه هم میرفتم . تصمیم داشتم دنبال یه کار نیمه وقت باشم باید آمادگی پیدا میکردم برا آدمی در شرایط من هر چیزی امکان پذیر بود من خوشبختانه یک زنم به هر کسی که میشناختم برای کار پیدا کردن سپردم خوشبختانه خیلی زودتر از اونچه که فکر میکردم برام کار پیدا شد.

عمو امین از وقتی که فهمیده بود قصدم برا نگه داشتن بچه جدیه کوتاه اومده بود اما باهام سرسنگین بود. انگار خانم دکتر به نتیجه دلخواهی که میخواست نرسیده بود که . بهم گفت آماده بشم برای سونو داخلی سونو صدای تالاپ تالاپی که پیچید داخل فضا انگار یکی از به بلندی پرتم کرده بود پایین احساس آدمی رو داشتم که داخل فضا معلق بود. سونوی داخلی انگار مطمئنش کرده بود که آزمایش گاه اشتباهی نکرده و جواب تست مثبت بوده دستکش ها رو از دست رو آورد در حالیکه از اتاق بیرون میرفت به دستمال کاغذی اشاره کرد

رمان خوشبختانه من یک زنم

نویسنده : آذین بانو

ژانر : عاشقانه، اجتماعی

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 748