دانلود رمان کاتیانا به قلم کلی آرمسترانگ با لینک مستقیم
رمان کاتیانا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاو
موضوع رمان: خارجی
نویسنده رمان: کلی آرمسترانگ
تعداد صفحات: 21
خلاصه رمان: شکارچیان خون آشام درست قبل از بامداد آمدند. من بعد از شبی که به صحبت با مارگارت گذشت در خوابی راحت بودم، خوابی بی رویا، او نجوا کرد: کت؟ کاتیانا؟ من او را هل دادم و غرغر کردم که به اتوبوس نمی رسم و تا مدرسه می دوم اما انگشتان او در شانه ام فرو رفتند و مرا تکان دادند.او با لهجه فرانسوی نرمش گفت: امروز مدرسه نمیری، بچه گربه من. شکارچی ها اینجان. اونا پیدام کردن.
قسمتی از متن رمان کاتیانا
دوستت دارم ،کت تو اینو میدونی مگه نه؟» مارگارت دوباره گفت هرگز ترکت نمی کنم. بعد مارگارت ایستاد کوشیدم صدایش بزنم اما نتوانستم مه دوباره پایین آمد و هر چیزی که روی آن تمرکز کرده بودم را فراگرفت. فقط مارگارت را می دیدم شکلی مبهم از او در زمینه خاکستری در حالی که مه برآمده از سد و مه درون ذهنم با هم پیچ و تاب می خوردند.
مارگارت نجوا کرد در طرف دیگه میبینمت انگشتانش چانه ام را نوازش کرد و بعد او عقب رفت.
سرم را چرخانم تا مارگارت که از نرده بالا می رفت را .ببینم پلیس داد ،کشید من داد ،کشیدم اما در سرم نام او را بارها و بارها فریاد زدم به او گفتم که متوقف شود که به عقب برگردد که تنهایم نگذارد. مارگارت بوسه ای برایم فرستاد و زیر لب گفت: زود میبینمت و از نرده پایین پرید آخرین چیزی که دیدم مارگارت بود که به پایین سقوط می کرد، دور از دیدرس درون رودخانه ای صد فوت پایین تر. و بعد …هیچ چیز
با سرما از خواب برخواستم سرمایی که استخوانم را می لرزاند تنها با یک ملافه نازک که روی چانه ام کشیده شده بود. زیر من تخت خوابم به سختی سنگ بود بدنم را کش و قوس دادم و ماهیچه هایم در اعتراض فریاد زدند. لعنتي، من واقعا نیاز به ورزش داشتم. به این فکر خندیدم به قفسه سینه ام تیر خورده بود چیزی به من میگفت قبل از اینکه دوباره ورزش کنم باید مدت معینی بگذرد. نفس کشیدم وقتی من خزینم با بوی گند مواد عفونت زدای شیمیایی پر شد در برابر میل به بالا آوردن مقاومت کردم بوی یک بیمارستان خاطرات قدیمی ام بازگشتند…
دانلود رایگان رمان کاتیانا اثر کلی آرمسترانگ
دانلود رمان کاتیانا 0.42 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت
