دانلود رمان سازی که صدایش تویی به قلم هنگامه امیدی با لینک مستقیم
رمان سازی که صدایش تویی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: هنگامه امیدی
تعداد صفحات: 6219
خلاصه رمان: من آزادم، آزاد ابتکار. نوازندهای که سالنهای جهان با نوای سازش لرزیدهاند. بعد از سالها خوش گذرانی و سفر، به ایران برگشتم؛ جایی که قرار نبود هیچ زنی در قلبم جایی داشته باشد. اما یک نگاه کافی بود تا همه چیز عوض شود. خزان… دختر مرموزی با چشمهای سبز و بیقرار. دختری که از مردها میگریزد و گذشتهای پنهان دارد. من میخواهم راز او را بدانم، حتی اگر این جستجو مرا به تاریکی بکشاند. و آنوقت است که میفهمم سایهای خطرناک نزدیکش پرسه میزند: شوهر خواهرش …
قسمتی از متن رمان سازی که صدایش تویی
صدای باز شدن در سمت راننده باعث شد تا افکارم را عقب نگه دارم و سرم را به سمت فراز که حالا در حال نشستن داخل ماشین بود بچرخانم. با دیدنم لبخندی زد و همانطور که گرهی کراواتش را شلتر میکرد گفت: فراز: خیلی منتظر موندی؟ ببخشید تا از همه خداحافظی کنم و به تک تکشون قول بدم که جشن بعدی جشن عقد منه یکم دیر شد. آرام به حرفش خندیدم و سوئیچ را کف دستش گذاشتم. ماشین را روشن کرد و همانطور که از پارک خارجش میکرد ادامه داد: فراز: چرا میخندی؟ به من نمیخوره بخوام زن بگیرم؟ دوباره خندیدم و شیشهی سمت خودم را پایین دادم. باد لا به لای موهای آزادم پیچید و بهمشان ریخت. -نه اتفاقا برام جای سواله که یعنی کی قراره یه روزی زن تو بشه؟ معنی دار نگاهم کرد
و بعد خندید و با لحن شوخی گفت: فراز: تو زنم نمیشی؟ چشمهایم را برایش چرخاندم و نگاهم را به منظرهی بیرون دوختم. مهمانها دسته دست از باغ خارج میشدند و به سمت ماشینهایشان قدم بر میداشتند. -یه زن سالم و به درد بخور بگیر نه منی که سر تا پام درد و مرضه. با یک دستش فرمان را گرفته بود و با دست دیگرش سیگاری که بین لبهایش نگه داشته بود را روشن میکرد. پک اول را که به سیگارش زد دود غلیظش را بیرون فرستاد و بعد جواب داد: فراز: خودت رو میذارم رو سرم درد و مرضات رو هم میذارم رو چشمام، از تو بهتر کجا پیدا کنم آخه خره؟ هیچوقت فرق بین شوخی و جدی فراز را در این بحث تکراری نفهمیده بودم. هربار که حرف از عشق و ازدواج میشد فراز میگفت که قصد دارد
با من ازدواج کند و تا میآمدم که نگران جدی بودن حرفش شوم میخندید و میگفت که حرفش شوخی بوده. اما باز هم دوباره و دوباره این بحث تکرار میشد. باد بوی سیگارش را در فضای ماشین پخش کرده بود و به مشامم میرساند. خودم اهل سیگار کشیدن نبودم، یعنی برایم ممنوع بود اما بوی سیگار را دوست داشتم. یکی دو باری که به سیگارهای فراز پک زده بودم از طعم گسی که در دهان و گلویم پیچیده بود خوشم آمده بود اما بعدش لرزش دستهایم آنقدر شدید شده بود که ترجیح داده بودم دیگر هرگز سمت سیگار نروم. فراز: خب؟ نظرت چیه؟ پرسید و من نگاهم را از منظرهی بیرون گرفتم و به سمتش سر چرخاندم. -در مورد چی؟ پک آخر را به سیگارش زد و بعد ته ماندهاش را از پنجره بیرون انداخت و جواب داد: فرزام: در مورد امشب …
دانلود رایگان رمان سازی که صدایش تویی اثر هنگامه امیدی
دانلود رمان سازی که صدایش تویی 21.45 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت