دانلود رمان آمین به قلم سحر ممبنی با لینک مستقیم

رمان آمین نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: سحر ممبنی
تعداد صفحات: ۱۳۹۱

خلاصه رمان: طلوع خواهرمه ، خواهر به برادرش پناه آورده  برادر پشت خواهر مریضش رو گرفته. هیچ محکمه ای نمیتونه اینو جرم حساب کنه….تو روخدا منو اون بچه ی چند سال پیش حساب نکن . سعی نکن گاهی با این حرف که خواهرته بهم عذاب وجدان بدی و گاهی بهم بگی امانت دار بابا هاتف باشم که مبادا نامرد حساب بیام. از بازی دادنم دست بردار مامان اگر یه ذره برات ارزش دارم بس کن. بیا به داد بچه هات برس یکبار هم شده ما رو ببین!

قسمتی از متن رمان آمین 

سنگینه! رو تو سایه انداخته؟ در سالن با سروصدا باز شد ترلان داخل آمد و گفت: می بینم که هنوز من نرسیده شروع کردین تمرین رو! تیرداد گفت: آره من احساس می کنم هنوز اونطور که باید آماده نیستم. تا پایان تمرین ذهنش درگیر حرفهای تیرداد بود. خودش هم هنوز نمی دانست به چه فکر میکند و چرا از شایان خوشش آمده. برایش خوشایند نبود که فکر کند مثل آدمهایی که از غار بیرون رفته اند به اولین پسر سرراهش دل بسته…

اما با خودش که روراست می شد می دید شایان اولین پسری ست که سر راهش پیدا شده! قبل از آن هیچ تجربه عاشقانه ای نداشت حتی از بازیگوشی های نوجوانی دوستانش دور بود بعد از دوران دبیرستان مدام در خانه بود. مدام تحت نظر خانواده، نه به خاطر بی اعتمادی که بخاطر حساسیت بیش از حد خودش. برای لحظه ای از همه ی ضعف هایش بیزار شد. تیرداد تلویحا گفته بود خانواده ی عمویش به دنبال دختری قدرتمند برای او هستند و می شد از حرف های تیرداد این برداشت را کرد که طلوع را دختری ضعیف و حساس می داند که بود.

شایان را دوست داشت حتی همین طور از دور، حتی آن حریمی که میانشان بود آن دیوار خجالت و رودروایسی که از هم دورشان می کرد را آمین هم دوست داشت. شرم دخترانه ای که با حضور او در سالن دچارش می شد برایش تازگی داشت و حاضر بود سال ها در همان حال بمانند. برای شایان کتاب ها را ورق زده بود، برای شایان شعر خوانده بود و حتی تلاش کرده بود نمایشنامه ای بنویسید و در فرصت مناسب بدهد شایان بخواندش! همه ی این ها اگر عشق نبود پس چه اسمی باید رویشان می گذاشت؟ اگر

رمان آمین

نویسنده : سحر ممبنی

ژانر : عاشقانه

ملیت : ایرانی

ویراستار : رمان استور

تعداد صفحه : 1391