دانلود رمان کمی برایم عشق دم کن به قلم شهلا خودی زاده با لینک مستقیم
دانلود رمان کمی برایم عشق دم کن نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: شهلا خودی زاده
تعداد صفحات: 1579
خلاصه رمان: مهندس نوشین مجد، دختر جوانی که توانسته خلاقیت و توانایی و شایستگی خود به عنوان یک خانمِ مهندس، به تمام همکاران و اطرافیانش ثابت کند، حالا قراره است وارد یک کمپ پر از مرد شده تا جایگزین معاون یک پروژه (پل سازی) بشود، اما سرپرست کارگاه کسی نیست جز (یاشار توانا) یک مهندس به شدت ضد زن کسیکه اجازه نزدیکی هیچ خانمی را به کارش نمیدهد، او با کارشکنیهای زیادی برای از بین بردن این پروژه روبه رو است اما …
قسمتی از متن رمان کمی برایم عشق دم کن
قاسم بیا این سینی رو ببر. مرد جوان که لاغر اندام بود و چهره ی مهربانی داشت در سکوت تمام مدت به ما می نگریست، جلدی از جا پرید و به سمت او رفت. زن جوان هم برخاست و گفت: یه کم غذا بخور تا رو به راه بشی. من باید برم . عروسی داریم. شما هم مهمان مونید. مرد جوان سینی را مقابلم گذاشت و رو به یاشار گفت: منم بیرونم کاری داشتی صدام کنید. یاشار سری تکان داد و همزمان پشت سر مرد هر دو زن هم از چادر
خارج شدند.نگاهم به او دوخته شد . تندی سینی را که محتوای یک کاسه ماست و یک قرص نان بود را مقابلم گذاشت: قبل از هر چیز یه کم غذا بخور. بی آن که به محتویات داخل سینی دست بزنم پرسیدم، ما کجاییم؟ چی شده؟ چرا فکر می کنم می خوایید یه چیزی بهم بگید ؟ بخور مجد… برات همه چی رو توضیح میدم. فقط بدون بدجور گیر افتادیم .
گرسنه بودم و ضعف داشتم. لقمه ای از نان سفت و خشک را کندم و داخل ماست فرو بردم و همزمان پرسیدم: بهشون گفتید زن و شوهریم؟ دستی به موهایش کشید : مجبور شدم یه سری دروغ به هم ببافم… یعنی چطور بگم … اه لعنتی … نان را دردهان گذاشتم و نجویده بودم که گفت: آدمای این قوم و قبیله ها خیلی حساسن… یعنی تا جاییکه من می دونم و شنیدم … نمی دانم چرا تردید داشت برای حرف زدن. خب یک دروغی گفته بود . ما که رسما زن و شوهر نبودیم.
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.
