دانلود رمان هشتگ به قلم نگار_ق با لینک مستقیم
رمان هشتگ نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
نویسنده رمان: نگار_ق
تعداد صفحات: 1528
خلاصه رمان: ماری، ستارهی پرطرفدار اینستاگرام، همیشه به چیزی که میخواهد میرسد—البته به جز دل آراز، پسرعموی سرد و بیاحساسش! اما وقتی آراز بعد از یک تصادف عجیب و غریب حافظهاش را از دست میدهد، ماری فرصت را غنیمت میشمارد و یک دروغ بزرگ میگوید: «عزیزم، ما عاشق هم بودیم و تو قول ازدواج به من دادی!» آراز گیج و سردرگم، باورش میکند و زندگی جدیدشان شروع میشود. اما وقتی خاطرات آراز کمکم برمیگردند، همه چیز به هم میریزد! …
قسمتی از متن رمان هشتگ
حرف دهنتو بفهم. گلوشو صاف کرد و گفت: من حرفمو زدم، هشدارمم دادم. اونم واسه این که دلم واسه پولي كه ميخواي خرج كني سوخت. دیگه باقیش با خودت! مثل آدم حرفتو بگو دیگه. چراکش ميدي؟ منتظر التماسي؟ تلفن اعصابمو خورد مي كنه. الانم بیشتر از کوپنم حرف زدم. خدافظ شما. يوفي كرديم. اونجوري خیل خب، یه جا همو ببینیم. اونجوري بگو، خب؟ کیا لکھا : بیا همون کافه. نه، اونجا نه! قیافه ام تابلو ميشه همش برم با تو بشینم برم با تو ر اونجا.
٤ نفر منو ميشناسن بالاخره. يه كافه ي ديگه. زد زیر خنده: اسکل! یه آدرس ميفرستم بيا. ناز نکني دير بياي؟ دير بياي پا ميشم ميرم. خیل خب، آدرسو… با بويي که حس کردم فوري سمت تابه رفتم و با دیدن پيازهاي سياه شده و دودي که از تابه خارج ميشه بلند و حرصي گفتم: آههههههه! بفرست آدرسو! بعد تلفنو قطع کردم، دستکش هاي فر رو دستم کردم و تابه رو توي سينك انداختم. گندش برنن! آشپزي در وهله ي اول احتمالا ذهن آروم ميخواست که من نداشتم!
گفتم که اون قدر سختی کشیدم که ۱۰ سال پیرتر از سن واقعيمم. از یه پیرزن ۷۰-۸۰ ساله نميشه توقع جنگیدن داشت. من نميتونستم. من میخواستم دیگه آسوده زندگي کنم. نه دردم پول فراوون بود، نه چيزي. من فقط میخواستم راحت و آروم زندگی کنم. توقع زیادیه؟ ولى من الان بهت زندگی راحت میدم. واقعا دوست نداری اون جوری که دلت میخواد براي پسرت مادر باشي؟ چطور ميتوني چنين چيزي رو نخواي؟
دانلود رایگان رمان هشتگ اثر نگار_ ق
دانلود رمان هشتگ 4.92 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت
