دانلود رمان تا تلاقی خطوط موازی به قلم زکیه اکبری با لینک مستقیم
رمان تا تلاقی خطوط موازی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: زکیه اکبری
تعداد صفحات: 513
خلاصه رمان: بهار ،هفت سال پیش مرتکب خطایی میشود. خطایی که دو دوست نوجوانی اش هم در آن دخیل هستند. خطایی که جـــبرانی ندارد.خطایی که یک خط بطلان روی تمام آینده و آرزوهای بهار میکشد. بهار از دوستانش جدا میشود و سعی میکند گذشته را فراموش کند.تا حدودی هم موفق میشود. زندگی خودش را دارد. روزمرگی هایش را .مثل یک “دختر” عادی. ماه همیشه پشت ابر نمیماند!با ورود سرگرد سید امیر احسان حسینی به زندگی بهار؛ همه چیز بهم میریزد….نمیدانم؟!شاید هم برعکس،همه چیز مرتب میی شود
قسمتی از متن رمان تا تلاقی خطوط موازی
پدر که رفت ؛ با التماس به مادرم گفتم که زنگ نزند . اما مگر میشد این زن مطیع شوهر را از راه به در کرد ؟! به محض آنکه ظهر شد به سمت گوشی رفت نسیم هم دلش به حالم سوخت وبامن همسو شد : نسیم : نکن مامان زشته عقل خودت چی میگه ؟ آبروی بهار میره ! ( تازه خبر نداشتند قبلا یکبارهم خودم التماسشان را کرده بودم ! ) مادر : من کاره ای نیستم باباتو که میشناسی ( تا آمد گوشی را بردارد ؛ زنگ خورد ) شماره را نگاه کرد و با هیجان گفت : گادیر آلله ! ( خدای توانا ! ) نسیم چی شد ؟؟
خودشون زدن ( با ذوق گوشی را برداشت ) وای که اگر از کلاس گذاری مادرم بگویم ترکیدم کم است ! به قدری پر غرور حرف میزد و خود را هنوز تاراضی نشان میداد که من ونسیم چشمانمان از حدقه در آمد ! در آخر مکالمه گفت ” ای بابا … پس بذارید با باباشون هماهنگ کنم ببینم راضیه یا هنوزم دلش به این وصلت نیست ” تماس راقطع کرد و پنج دقیقه بعد دوباره تماس گرفت و گفت که پدر موافقت کرده !! در آخر هم خود جوش با پدر تماس گرفت و خداراشکر گویان از این آبروداری جریان را تعریف کرد . من هم از ته دل شاد شدم . حسی که شاید در این مدت به ندرت به من دست داده بود . تنها دلچرکینیم قهر و غضب پدر بود .
میتوانم قسم بخورم که انگار نیرویی پشت این ماجرا بود که همه ی مارا هول میداد.قرار بر این شده بود همین امشب بیایند و طوری بود که طرفین میدانستند این بار همه چیز جور میشود . کمی که فکر میکردم حق زیادی به حوریه وفرحناز میدادم . با ازدواجشان خوش بودند و کاملا بیخیال.حالا من هم مثل آنها شده بودم . ذوق زده تر از هروقت دیگری بدون کمک به دو خواهر و مادرم که برای مهمانی امشب تدارک میدیدند مشغول آرایش خود بودم . هزاران مدل آرایش را با تمام مهارتی که داشتم تست کردم و در آخر یک گریم ساده وهنری را ترجیح دادم . پدر زودتر آمده بود و کلی خرید کرده بود .
دانلود رایگان رمان تا تلاقی خطوط موازی اثر زکیه اکبری
دانلود رمان تا تلاقی خطوط موازی 5.35 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت