ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان دور باش اما نزدیک از زاهده بیانی با لینک مستقیم

رمان دور باش اما نزدیک نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، معمایی، اجتماعی، جنایی

نویسنده رمان: زاهده بیانی

تعداد صفحات: 3699

خلاصه رمان: گاهی یه سنگینی عجیبی می‌افته رو دلم، از همین دنیا. یه لحظه‌هایی خاطره‌ها سرک می‌کشن، صداها، روزها، حس‌هایی که اسم ندارن. یه حال مبهم می‌پیچه دور دلم، طوری که انگار از زندگی سیر شدم. هر سازیو که می‌زنم، دلم باهام راه نمیاد. دلم تنگه، ولی مقصدش معلوم نیست. غم میاد و پرم می‌کنه، بی‌دلیل. دلم می‌خواد یهو از همه‌چی بکنم، برم و توی کوچه‌ها گم بشم، دور از این شهر شلوغ …

قسمتی از متن رمان دور باش اما نزدیک

همچنان صدای انفجارهایی از دورترها شنیده می‌شد اما هر سه پزشک دست از کار کشیده و فقط خیره به من بودن که همون جراحی که از حضورم در اینجا بشدت ناراضی بود رو هم با تحکم و لحن کینه توزانه‌ای که کاملا در صداش مشهود بود گفت: برید بیرون… فقط هر چه سریعتر از اینجا برید بیرون. این حرف شاید برای سایرین اونقدر کافی بود که به محض شنیدنش دست به کار بشن و دوباره کارشون رو از سر بگیرن؛ اما برای منی که با این تشرا و داد و بیدادها پا پس نمی‌کشیدم؛ کافی نبود که همچنان مصمم سرجام ایستادم و بهش چشم دوختم. هر چند اون خیلی وقت بود که ازم نگاه گرفته بود و با سرعت بیشتری از قبل مشغول بخیه زدن بود‌. مردی که حالا می‌دونستم قرار نیست چون نامش صوابی در حقم کنه و من از دست این مرد

نجات بده؛ بهم نزدیک شد و ازم خواست بیرون برم؛ اما من از جام جم نخوردم. چند لحظه بعد با حس حضورم و تکون نخوردنم در اونجا همون جراح دوباره دست از کارش کشید و هم خیره موند. با وجود کلاه و ماسک سبز رنگش تونسته بودم بفهمم موها و ریش هاش بیش از حد بلند شدن و ماسک روی صورتش هم نتونسته کاملا بپوشوندشون. سرتق با نگاهی تخس سرجام ایستاده بودم که مصیب قدمی بیشتر هم نزدیک شد و به من که همچنان به اون دکتر خیره شده بودم گفت: خانم بفرمایید بیرون‌ هیچ واکنشی از خودم نشون ندادم که دوباره حرفشو تکرار کرد‌. دکتر که با این ماسک و پشم و ریش تشخیص سنش برام کار راحتی نبود قدمی از تخت فاصله کرد و رو کرده هم گفت: بيرون… من وقت سرو کله زدن با آدمای مثل تو رو

ندارم… پس هر چه زودتر برو بیرون. با وجودی که می‌دونستم صدام احتمالا لرزش آشکارایی خواهد داشت اما با چهره‌ای جدی گفتم: به من گفتن که باید بیام اینجا.  لحظاتي هم خیره موند و سپس چون خودم با لحن خشک و به دور از نرمشی گفت: منم میگم برو بیرون… چون مسئول اینجا منم… منم که تصمیم می‌گیرم که بیاد کی بره. و با اشاره به راه خروج ادامه داد: شما هم به خیر و ما رو بسلامت. در فاصله‌ی کمی که ازم قرار داشت می‌تونستم اون نگاه پرشده از خشم و کینه‌اش رو ببینم و البته جدیتی که در کلامش کاملا پیدا بود که ناخواسته با سنگینی نگاه خیره‌ی سایرین و حس اینکه داره حسابی بهم توهین می‌شه دو قدمی عقب رفتم و ازش فاصله گرفتم. صدای انفجارها لحظه‌ای قطع نمی‌شد. هوا سرد بود و هوای داخل …

رمان دور باش اما نزدیک
نویسنده : زاهده بیانی (نیلا)
ژانر : عاشقانه، معمایی، اجتماعی، جنایی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 3699

دانلود رایگان رمان دور باش اما نزدیک اثر زاهده بیانی (نیلا)

دانلود رمان دور باش اما نزدیک 151.28 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند