ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان قایم موشک از بهار محمدی با لینک مستقیم

رمان قایم موشک نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، کلکلی

نویسنده رمان: بهار محمدی

تعداد صفحات: 331

خلاصه رمان: امیر سلطانی با اختلاف، سلطان امیرهای دنیا به دنیا اومده! توی جمع، پسر خوب و مؤمن خانواده است اما وقتی تنها می‌شه، یه ملحد واقعی رو می‌تونی توش ببینی. از همون طفولیت با دختر عمه‌ش دیارا سر لج و لجبازی داشتن و آخر سر هم پدر امیر تصمیم می‌گیره دیارا رو برای تک پسرش بگیره. هرچی امیر به دیارا می‌گه این ازدواج رو بهم بزنن، دیارا کوتاه نمیاد و حتی از این ماجرا استفاده می‌کنه تا کلی از شیطنت‌های دوران بچگی امیر انتقام بگیره. زندگی‌شون خلاصه شده در دعواهای خنده‌دار و شوخی‌های ریز و درشت؛ شبیه تام و جری!

قسمتی از متن رمان قایم موشک

بالا سرموم قند می‌سابن و صدای عاقد و پخش می‌کنن و ما دوباره بله می‌گیم. عمه میگه: -تور عروست رو کنار بزن عزیزدل عمه! می‌دونم دل تو دلت نیست زنتو ببینی. دوست دارم بگم: -والا دل تو دلم نیست زودتر مراسم تموم شه راحت شم؛ ولی حالا چون شما اصرار داری واسه دیدن دیاراس، باشه. اما به زدن یه لبخند معنی دار اکتفا می‌کنم. یکم سمت دیارا می‌چرخم. صدامو یواش می‌کنم، در حدی که فقط خودش بشنوه، میگم: -بسم الله الرحمان الرحیم. خدایا خودت می‌دونی من قلبم ضعیفه. تو رو خدا این شکل آنابل نشده باشه! از پشت تور لبشو می‌بینم که محکم بهم فشار میده تا فحشی چیزی نثارم نکنه وسط جمع. نیشم تا بناگوش وا می‌شه و بسم الله گویان تورش رو از صورتش کنار می‌زنم. کل زن‌ها بلند می‌شه.

و من شوکه به دیارا نگاه می‌کنم. توقع نداشتم این شکلی شده باشه. تاحالا انقدر خوشگل ندیده بودمش. چند لحظه خیره خیره نگاهش می‌کنم که با صدای سرفه‌ی مصلحتی مامان، به خودم می‌آم. -خب حالا می‌دونیم خیلی خوشگل شده. عروسک رو که خوردی. گیج نگاه می‌دزدم و تایید می‌کنم: -آ… آره… خوردم. و یه دفعه چشمام گرد می‌شه. -چی؟ همه از گیج بازی‌هام می‌خندن و دیارا فقط حق به جانب لبخند می‌زنه. زورم می‌گیره. صورتم رو می‌چرخونم و به روبه روم زل می‌زنم. صدای آهنگ رو زیاد می‌کنن و دیگه هرکس مشغول کار خودش می‌شه. مامان سرش رو خم می‌کنه و آروم طوری‌که دوتامون بشنویم می‌گه: -بشینید مثل بچه‌های آدمیزاد! یه نیم ساعت دیگه که همه‌ی مهمونا اومدن برید سر میزها واسه خوشامدگویی. نیم نگاهی به

جمع زنونه‌ی داخل سالن می‌کنم‌. به خاطر عقاید خانواده‌ها، زنونه مردونه جداست. زیرلب حرصی میگم: -خداوکیلی من عین ملیجک نشستم بین این همه زن که چی شه؟ خوشامدگویی هم می‌خواین بفرستیم تازه؟ مامان نیشگون ریزی از بازوم می‌گیره و با چشم و ابرو به دیارا اشاره می‌زنه. یعنی جلوش درست رفتار کنم. طفل معصوم نمی‌دونه اوضاع خیلی خیط تر از این صحبتاست. با زور دیارا رو می‌‌کشن وسط که برقصه. با چشمای مشتاق بهش خیره می‌شم. خدا خدا می‌کنم یه سوتی‌ای چیزی بده واسش دست بگیرم. دو سه تا دختر ول فامیل اون وسط بی‌توجه به چشم غره‌های بزرگای جمع خودشونو پاره می‌کنن. دیارا هم با لبخند ملیح وسطشون می‌رقصه. خداییش قشنگ و ملوس می‌رقصه، اما خب به من چه؟ مبارک صاحابش باشه …

رمان قایم موشک
نویسنده : بهار محمدی
ژانر : عاشقانه، کلکلی
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 331

دانلود رایگان رمان قایم موشک اثر بهار محمدی

دانلود رمان قایم موشک 5.52 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند