دانلود رمان داریو از لیانا دیاکو با لینک مستقیم
رمان داریو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال، مافیایی، خارجی
نویسنده رمان: لیانا دیاکو
تعداد صفحات: 590
خلاصه رمان: در میان دنیایی از خون و خیانت، کیارا فقط رویای زندگی سادهای را در سر داشت. اما در شب تولد هجده سالگیاش، با آمدن داریو کاستلو همه چیز تغییر کرد. مردی که با یک نگاه، قلبش را لرزاند و با یک حقیقت، آیندهاش را دگرگون ساخت. اکنون، میان عشق ممنوعه و مسئولیت خانوادگی، کیارا باید راهی را برگزیند که هیچ بازگشتی ندارد …
قسمتی از متن رمان داریو
در حالی که دارم نفس نفس میزنم بهش خیره میشم و میبینم داره به پشت سرم نگاه میکنه. نگاهش رو میده به من با نیشخند میگه، “بقیهاش میمونه برای شب عروسیمون کیارا.” از حرفی که میزنه چشمام گشاد میشن چون مطمئنم اسمم رو بهش نگفته بودم. ازم جدا میشه، یه رشته از موهام رو میگیره و پشت گوشام میذاره و ادامه میده، “تا بعد.” و بعد دوباره به پشت سرم نگاه میکنه و میگه، “ببرش خونه سرجیو. این کلاب بعد از رفتن ما جای امنی نیست.” سرم رو با شتاب میچرخونم و میبینم سرجیو با چهرهای خنثی به ما نگاه میکنه. انتظار دارم دماغ و دهن غریبه رو پایین بیاره اما در کمال تعجب من سری براش تکون میده و حتی با هم دست میدن و بعد غریبه میره به طرف در و مردای دیگهای که سر میزش نشسته بودند میایستن
و مثل سربازای دنبال فرمانده دنبالش میکنند. سرجیو دستم رو به نرمی میگیره و از میون جمعیت رد میکنه، “وقت رفتنه کیارا.” جلوی کلاب دستم رو از دستش بیرون میکشم، “اینجا چه خبره سرجیو؟ اون مرد کی بود؟ ” نفس عمیقی میکشه و بعد از چند ثانیه مکث جواب میده، “داریو کاستلو، نامزد تو!” سرم داغ میشه و دلم به هم میپیچه. در حالی که کل کلاب داره دور سرم میچرخه با صدایی بلند میگم، “چرا مزخرف میگی؟ کدوم نامزد؟” دوباره دستم رو میگیره و منو همراه خودش میکشه، “امشب نه کیارا. امشب رو بخواب، فردا صبح که بهتر شدی با هم حرف میزنیم.” من اما زیر بار نمیرم، “همین امشب باید به من بگی چه خبره. فهمیدی؟ ” سرش رو بالا و پایین میکنه و دوباره سعی میکنه من رو از کلاب بیرون ببره. “باشه بذار برسیم
خونه، حرف میزنیم.” تو این لحظه آرون هم به ما میرسه و سوار ماشین میشه. روی صندلی عقب که میشینم ناخودآگاه ولو میشم و خواب چشمام رو سنگین میکنه. به گمونم بیشتر از اون چیزی که باید امشب نوشیدنی خوردم. سعی میکنم بیدار بمونم، خدا میدونه که تمام سعیام رو میکنم اما در نهایت حتی افکار آشفته هم نمیتونه منو بیدار نگه داره و آخرین چیزی که قبل از به خواب رفتن جلوی چشمام میاد چشمای خاکستری مردیه که اولین حس زندگیم رو بهش دادم و حالا اما اصلا به نظرم جذاب نمیاد. سرم نبض میزنه و دهنم مزهی بدی میده. چشمام رو به سختی باز میکنم و آهی از درد میکشم. حتی قبل از اینکه بیدار بشم قضایای دیشب یادم اومده بود و حالا سعی میکنم خودم رو به سرعت جمع و جور کنم تا بفهمم …
دانلود رایگان رمان داریو اثر لیانا دیاکو
دانلود رمان داریو 2.21 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایتآهنگ های پیشنهادی برای شما
نظرات بسته شده اند
