دانلود رمان جنگل رزهای سفید از پونه سعیدی با لینک مستقیم
رمان جنگل رزهای سفید نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: تخیلی، عاشقانه، ماجراجویی
نویسنده رمان: پونه سعیدی
تعداد صفحات: 1010
خلاصه رمان: مار در کمین دختر شاهین بود. آرام و صبور، مثل همیشه. هیچکس نمیدانست چه در سر دارد، حتی خودش هم گمان نمیبرد که دشمن اصلیاش در این شکار، از خون خودش برخاسته باشد. سرنوشتی در راه بود؛ نوزادی که از پیوند دو رگهی باستانی زاده میشد …
قسمتی از متن رمان جنگل رزهای سفید
چشمهایم را بستم تا یکبار دیگر امتحان کنم. شاید حالا که از آن عمارت شوم خارج شدم بتوانم کسی را فراخوانی کند. زیر لب زمزمه کردم: من ليان وارث خاندان شاهین سفید از تمام وفاداران خاندانم درخواست کمک دارم. همه جا در سکوت بود. سكوت و سكون… نفسم را خسته بیرون دادم و چشمهایم را باز کردم. باید وارد خانه میشدم چیزی میخوردم و جهت یابی میکردم. شاید بخاطر حلقه تورمالین دور گردنم بود که فراخوانی جواب نمیداد… شاید هم… نه…فکر کردن به نابودی همه در توان من نبود. یک گام به عقب گرفتم که صدای نشستن چند جفت پا در اطرافم به گوشم رسید. لبخند روی لبم نقش بست… پس فراخوانی بلاخره جواب داد. با ذوق به پشت سرم برگشتم اما با چهره راضی آلما رو در رو شدم. لبهای باریکش بیش از حد
کشیده شد. چهرهاش هیچ زنانگی نداشت. سر خوش خندید به سمتم آمد و گفت: منتظر کسی بودی؟ دستم را به سمتش گرفتم اما او سریع تر بود… قدرتش روی کل وجودم خیمه زد و درد در کل تنم پیچید. با این وجود به او حمله کردم. انتظار حمله مرا نداشت فقط کمی به عقب پرت شد. اما قدرتش از روی من لحظهای کنار رفت و پریدم. افرادش پشت سرم بودند. پرتاب جریان سیال به سمتم را حس کردم و به موقع تغییر مسیر دادم. اما حرارت آگرین به موهایم گرفت. لحظهای مکث کردم تا آتش پای موهایم را خاموش کنم که ضربهای مرا چند متر به جلو پرت کرد. بدنم به زمین سخت کوبیده شد چشمهایم از هجوم خاک سوخت اما خودم را کنترل کردم و دوباره پریدم. با نیم نگاهی به پشت سرم انرژیم را به سمت مردی که
در تعقییم بود فرستادم. در هوا خشک شد و روی زمین افتاد. جسمش از این سقوط شکست و کسی از پهلو به من کوبید. اینبار رو زمین کشیده شدم. قبل از کنترل خودم قدرت آلما وجودم را تسخیر کرد، از درد بی اراده جیغ کشیدم. آلما سر خوش خندید و به سمتم آمد. نفسهایم دوباره دردناک شده بود. پایش را روی حلقه تورمالین دور گردنم گذاشت و گفت: حیف خونت خیلی ارزشمنده وگرنه همینجا میکشتمت! با درد چنگ زدم به پای آلما. من حاضر بودم بمیرم اما دوباره جسم و روحم اسیر آنها نشود. به دو مرد اشاره کرد و پایشان را روی دستهای من گذاشتند. قدرتی برایم نمانده بود. آلما خنجرش را از کنار پایش بیرون کشید و گفت: اینبار کورت میکنم تا دیگه فکر فرار به سرت نزنه! خنجر را به سمت چشمم فرو کرد …
دانلود رایگان رمان جنگل رزهای سفید اثر پونه سعیدی
دانلود رمان جنگل رزهای سفید 48.07 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت
