دانلود رمان بگذر ز من از بانوی ایرانی با لینک مستقیم
رمان بگذر ز من نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی
نویسنده رمان: بانوی ایرانی
تعداد صفحات: 1504
خلاصه رمان: آشنا یه دختر باهوش و مرموزه، نابغهی هک و برنامه نویسی. سالهاست توی زیرزمین خونهی اصغراجاقی زندگی میکنه، جایی که کمتر کسی پاشو اونجا گذاشته. دخترهای اصغر برای هر دردسری میرن سراغش، ولی پسرها فقط از دور نگاه میکنن و جرات نزدیک شدن ندارن. یه روز، عارف، نوهی میرزاحشمت، بعد از مدتها برمیگرده ایران و توی خونهی قدیمی پدربزرگش، کنار خونهی اصغرخان، ساکن میشه. هیچکس نمیدونه دنبال چیه یا کی رو میخواد پیدا کنه. یه تصادف ساختگی باعث میشه آشنا و عارف با هم آشنا بشن، ولی بازیای که شروع میکنن، خیلی زود از کنترلشون خارج میشه …
قسمتی از متن رمان بگذر ز من
-از صبح به خبراییه تو این خونه! تا همین الانش دو تا دختر ده یازد ساله، وارد ساختمون شدند و نیم ساعت بعد بیرون اومدند. پیش پای تو هم به پسر نوجون داخل شد! -چه عجیب! نفهمیدی کدوم طبقه رفتن؟ زیرزمین که نرفتن نه؟ -نه پلهها رو بالا رفتند و وارد را هروی اصلی خونه شدند. پیرمرده هم مثل روزهای قبل، پردهها رو عقب کشید و جلوی تلویزیون نشست. یکی نیست بهش بگه با اون حجم نور خورشید چطوری میتونه توی ال سي دي تلویزیون چیزی ببینه! -بقیه چی؟ از نفرات دیگهی ساختمون کسی رو ندیدی؟ مهیاد لبی فشرد و با مکث گفت: جلوی پنجرهی طبقه دوم، دلت نخواسته باشه، یه حوری پریای دیدم که نگو و نپرس! البته ده ثانیه بیشتر واینستاد و رفت اما همونم کافی بود! عارف با خنده روی شونهی دوستش زد و گفت:
مونیتورت رو ضبطه که بعدا نگاه کنم؟ -اره داداش هر چقدر خواستی نگاه کن مالیات که نداره! هر دو با هم خندیدند و به سمت میز غذاخوری چهار نفری کنج اتاق رفتند. مهیاد از قبل بساط صبحانه رو چیده بود. عارف نگاهی انداخت و گفت: بشین چای بیارم. وقتی پا به داخل آشپزخونهی قدیمی با کابینتهای فلزی رنگ و رو رفته گذاشت، آهی کشید و سراغ سماور گازی رفت و توی لیوانهای بزرگ دسته دار چای ریخت و سینی به دست داخل اتاق شد. هنوز لقمهی اول رو به دهن نبرده بود که رو به مهیاد گفت: راستی دیشب اون یارویی که اشغالانسشونه رو بازم دیدم! پق خندهی مهیاد، لبخند رو به لبش مهمون کرد و ادامه داد: طرف ساعت یک نصف شب، ایستاده بود و به پنجرهی ما زل زده بود! خواستم به “پیشت” کنم که بره رد کارش
ولی خودش زودتر راه افتاد و رفت سمت زیرزمین. موندم تو این سرمای استخوون سوز، چطوری اونجا دووم میاره. -حتما بخاری داره، حالا گازی نباشه، برقی! -چی بگم، بنظر آدم بدبختی میاد! رخت و لباساش که اینجور نشون میده! -یعنی میگی جزو این خونواده نیست؟ شاید از این بچههای گریز از خونواده و فامیله که خودشو تو زیرزمین حبس کرده و ترجیح میده واسه خودش وقت گذرونی کنه. -نمیدونم، کاش میشد یه طوری همهی ساکنین خونه رو شناسایی میکردیم. اونوقت بهتر از ارتباطاتشون سر در میووردیم. شایدم درستش این باشه که به ظاهرشون قضاوت نکنیم و خیلی اصولی روی همه شون متمرکز بشیم. -نظرت چیه از همین یارو زیرزمینی شروع کنیم؟ اصلا ببینیم دختره یا پسر و تو اون زیر زمین دقیقا به چه کاری مشغوله؟
دانلود رایگان رمان بگذر ز من اثر بانوی ایرانی (حمیرا حسین زاده)
دانلود رمان بگذر ز من 190.24 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت
