دانلود رمان نازنین مریم از مریم ثروت با لینک مستقیم
رمان نازنین مریم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی، بزرگسال
نویسنده رمان: مریم ثروت
تعداد صفحات: 1731
خلاصه رمان: کارن جیگر، اسم من کابوس خیلیاست. از ترس من هیچکس صداش در نمیاد. یه شب، توی یه پارتی شلوغ، دختری رو دیدم که حتی از منم نترسید. اونقد جسور بود که بخاطر یه مشت مواد گوشم رو گاز گرفت و در رفت. دنبالش رفتم، عاشقش شدم… ولی یه روز فهمیدم اون خواهر خودمه، دختر کسی که از ته دل ازش بیزارم …
قسمتی از متن رمان نازنین مریم
ساعت چهار عصر بود که خسته و کوفته پیش سامی رفتم. در زیر زمینی که پاتوق همیشگیمون بود رو باز کردم که هرم هوای گرم و بوی سیگار و قلیون تو مشامم زد. از بین دختر پسرهایی که وسط سالن تو هم میلولیدن گذشتم و به اتاق پشت سالن رفتم. خسته و کوفته خودمو روی مبل ولو کردم که سامی دستی به شونم زد و گفت: خوش اومدی داداش. قوطی نوشابه رو باز کردم و یه نفس سر کشیدم. از خستگی نا برام نمونده بود. تو عمرم انقدر سرپا واینستاده بودم. بیچاره فروشندهها. کار خرید و فروش مواد رو باید رو چشمم میذاشتم. آه و نفرین داشت؛ اما انقدر خستگی فیزیکی نداشت. _کجایی داداش دو روزه نیستی! چشمام رو مالیدم. _درگیر یه کار بزرگم! سامی اخمی کرد. _دیوونگی نکن! همینی که داریم بسمونه!
چرا لقمه بزرگتر از دهنت ورمیداری؟ یه موقع سوتی میدی میان میگیرن، خفتت میکنن پات به زندان وا میشهها. بیحوصله غر زدم: چقدر زرزر میکنی سرسام گرفتم. اصلاً کار جنس و مواد نیست. _پس چیه؟ چیه که از صبح پیدات نیست و عینهو جنازه برگشتی؟ _بماند. سامی ساک جنسا رو روی میز گذاشت و گفت: همه رو بسته بندی و آماده کردیم بفرستیم شهرستان. با انگشت اشاره دوباره توضیح دادم. _سامی برای بار صدم میگم. بچه مچه… سامی وسط حرفم پرید: میدونم… میدونم به خدا از حفظم بچه مچه در کار نیست. جوون زیر هیجده سال قدغن خوشحال از اینکه حرفم رو درست فهمیده، سری تکون دادم. _آفرین آ باريكلا. سامی خندید و گفت: من موندم با این مرزهای بشر دوستانت چه جوری تو این دور و زمونه
دووم آوردی؟ اصلا مشتری از کجا پیدا میکنی؟ _آدم نباید نونش رو تو خون مردم بزنه و بخوره. آدم بالای ۱۸ سال خودش میدونه و خدای خودش. من وكيل وصی کسی نیستم. مواد میخواد میدم. ولی اینکه زن بچه مردمو معتاد کنم و جنس به دختر بچه و پسر بچه بدم دیگه تو مرام ما نیست. _بابا دست میزاد والا باید پشت سر نماز خوند. _زرت و پرت نکن سرم درد میکنه. و با فکری درگیر قوطی بعدی رو باز کردم؛ اما تو دستم موند و به قوطی نگاه کردم. فکرم هرز میپرید… چه جوری باید به دخترش نزدیک میشدم. میتونستم تعقیبش کنم و دخترشو پیدا کنم و با یه تصادف ساختگی یا حتی یه پیشنهاد رفاقت بهش نزدیک بشم. کاری نداشت مخصوصاً با این قد و بالایی که به ارث برده بودم، کار نشد داشت. دمیر کریمی بابای بدی بود …
دانلود رایگان رمان نازنین مریم اثر مریم ثروت
دانلود رمان نازنین مریم 221.03 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت