ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان خانوم باش از ونوس با لینک مستقیم

رمان خانوم باش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، درام، بزرگسال

نویسنده رمان: ونوس (venus)

تعداد صفحات: 1586

خلاصه رمان: ثروت و قدرت حامی باعث شده همیشه به خواسته‌هاش برسه، اما این‌ بار دلبستگی‌اش به پناه، خواهر ناتنی‌اش، مسیرش رو به تاریکی می‌کشونه. اشتباهی که مرتکب می‌شه، پناه مجبور می‌شه تا ازش دور بشه و راز دلخراشش رو پنهان نگه داره. اما وقتی متوجه‌ی بارداری ناخواسته‌اش می‌شه و برای رهایی از ترس، تصمیمی عجولانه می‌گیره، حامی از حقیقت باخبر می‌شه و همه چیز به هم می‌ریزه …

قسمتی از متن رمان خانوم باش

با بیرون کشیدنش و نگاه کردن به اسم تماس گیرنده بدنم لرز گرفت، گوشی از دستم کشیده شد و بهار با دیدن اسم حامی با بهت به منی که می‌لرزیدم نگاه کرد و گفت: چته؟ چرا اینجوری می‌کنی؟؟ حامیه… مگه لولو خورخوره است که اینجوری می‌لرزی؟؟؟ دستشو پس زدم، رفتم سمت تخت و زیر پتو جنین وار تو خودم با حوله جمع شدم و پتو رو سفت بین دندونام که چیلیک چیلیک صدا می‌خورد گرفتم! بهار صداش به اعتراض در اومد: واااا تو روانی به خدا، خب بگو چت شده دیگه اه. گوشی قطع شد و دوباره به چند ثانیه نرسید که صداش بلند شد. _بله! صدای داد حامی از پشت گوشی هم میومد… وای وای خط قرمزش بود، گفته بود خط قرمزمه تماسمو جواب ندی یا رد تماس بزنی! پتو رو تا زیر چشمام کشیدم پایین

و با گریه زل زدم به بهار قفل شده… همچین با شک و یکه خورده به من نگاه می‌کرد که خودمم تعجب کردم از نگاهش… صدای داد حامی هنوزم میومد که بهار یهو قفل زبونش باز شد و گفت: آق.. آقا حامی، من بهارم! صدا قطع شد، و بعد بهار بود که جواب داد: پناه حمامه، نه نه حالش؟! نمی‌دونم.. یعنی… بله الان رسید یعنی نه یه نیم ساعت پیش… چشم… چشم بهش میگم! گوشی رو قطع کرد و یه نگاه با تعجب به گوشی و یکی به من کرد و گفت: پناه، به ولای علی اگر همین الان نگی بهم چه خبره تیکه تیکه‌ات می‌کنم! سرمو دوباره زیر پتو کردم و اشکام باز سر ریز شد! بهار عصبی پتو رو گرفت کشید که همراه پتو کشیده شدم و با مغز از تخت افتادم زمین! _آخ… _وای، چی شد؟ وای وای کشتی منو تو، چت شد دستتو بردار ببینم!

کلافه و عصبی حرصمو سرش خالی کردمو گفتم: _اه، ولم کن بهار مثه کنه چسبیدی بهم، ببین چیکار کردی الان ورم می‌کنه. بهار مغموم و ناراحت نگاهم کر، تقه‌ای به در خورد  در باز شد و مامان بود که گفت: بچه‌ها ناهار! وااا پناه… چرا با حوله نشستی زمین؟ بلند شو یه چیزی بپوش سرما می‌خوری، بیاین ناهار از دهن افتاد دیگه! _چشم خاله، الان میایم! بهار پوفی کشید و بیرون رفت. لباس یقه داری پوشیدم تا آثار روی گردنم پیدا نباشه و رفتم بیرون! سر میز که نشستم مامان دیس پلو رو روی میز گذاشت و به محض نشستن گفت: باهامون حرف نزدی تازگیا؟! غذا پرید توی گلوم و شروع به سرفه کردم که مامان زد پشتم و گفت: چته تو انقدر تند می‌خوری؟ خب هولی مگه آروم تر بخور! لیوان آبی دستم داد که لاجرعه سر کشیدم! …

رمان خانوم باش
نویسنده : ونوس (venus)
ژانر : عاشقانه، اجتماعی، درام، بزرگسال
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 1586

دانلود رایگان رمان خانوم باش اثر ونوس (venus)

دانلود رمان خانوم باش 10.45 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند