ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان کرانه‌های آسمان از مریم عباسقلی با لینک مستقیم

رمان کرانه‌های آسمان نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه

نویسنده رمان: مریم عباسقلی

تعداد صفحات: 3313

خلاصه رمان: با دیدن عکس زن آشنا در صفحه، شبیه مامان چنگ به صورتم می‌اندازم و مانند خودش جیغ می‌زنم: یا ژوپیتر خدای یونان باستان. این که پیره مامان! مشت به قفسه‌ی سینه‌ام می‌کوبم: الهی که سر تخت مردشور خونه جنازمو بشوری ولی فکر نکنی من شوگرمامی پسندم و نیای عکس زن هفتاد ساله نشونم بدی! ناامید نگاهم می‌کند و می‌گوید: -طلعت خانومه! دوباره چنگ به صورتم می‌اندازم: این ذلیل شده که پارسال شوهرش مرد! به همین زودی می‌خواد ازدواج کنه؟ اونم با من؟ من بیست و شیش سالمه. نوه‌ی این طلعت هیز پیر سگ همبازیم بود! لبش را گاز می‌گیرد که مثلا خودداری کند …

قسمتی از متن رمان کرانه‌های آسمان

حاضر می‌شوم و مقابل دوربین می‌روم. وسط کارم که مامان پیام می‌دهد: زنگ زدم به طلعت خانوم به قرار خواستگاری گذاشتم پسر گلم برای امشبم دوتا بلیت گرفتم. زود بیا آقا دوماد قشنگم. محال است دنیا از این تیره و تار تر بشود! محال! مجید روی شانه‌ام می‌زند. -چیه امیر؟ چرا توی هپروتی؟ گیج و منگ سرم را تکان می‌دهم. _نه خوبم، چیزی نیست. خب آماده‌ام بگو چی کار کنم؟ سعید کلافه پس کله‌ام می‌زند که با چشم‌های گرد شده نگاهش می‌کنم و قبل از اینکه مهلت دهد چیزی بگویم، می‌گوید: اسکل برو عوض کن لباستو، با این که ده تا انداختی. یه چیزیت هست تو امروز. می‌خوای به ما بگی چه مرگت شده؟ نگاهم را بین چهار جفت چشمی که رویم هست جابه جا می‌کنم و می‌گویم: ننم می‌خواد زنم بده!

چنان زیر خنده می‌زنند که انگار با طنزترین مسئله‌ی ممکن در زندگی‌شان برخورد کرده‌اند. محسن سرش را تکان می‌دهد و رو به مجید و سعید و مهتا می‌گوید: بی‌شرف یه جوری دروغ میگه از راست قشنگتر، آدم دلش نمیاد باور نکنه. مجید شقیقه‌هایش را ماساژ می‌دهد و می‌گوید: خب خندیدیم، خستگیمون در رفت، برو لباساتو عوض کن امیر. تو ما رو سرویس کردی. سعید به کمر می‌زند: آره قربونت، هر وقت کرگدنا پرواز کردن توام زن می‌ستونی. بیشعورها مثلا رفیق هستند، به جای دلداری دادن به سخره‌ام می‌گیرند! حالا من که می‌دانم این بار را هم می‌جهم ولی حداقل چهار کلام دلداری دادن که به جایی برنمی‌خورد… کلید به در می‌اندازم و با خودم فکر می‌کنم که کافی ست تا همه چیز را فراموش کنم، به روی خودم نیاورم

و مثل روال گذشته مامان فردا به اهواز برگردد و مجدد هفته‌ی بعد برای جویدن مغزم بیاید. لبخندم را روی صورتم می‌نشانم و به محض اینکه کلید در قفل می‌چرخانم صدایم را بالا می‌برم: اشرف جون، بگو که شام کتلت درست کردی، ته تغاری دوست داشتنی‌ات از گشنگی تلف شد. داخل می‌شوم و… الان است که کج شوم! الان سکته می‌کنم! الان می‌میرم! این زن من را خواهد کشت! موفق به کشتن پدر بینوایم نشده اما من را می‌کشد! اشرف شام درست کرده؟! نه! اشرف چمدان بسته! آن هم نه فقط یک چمدان خودش را! چمدان من بینوا را هم بسته! با چنان لبخندی هم میان دو چمدان ایستاده که انگار دارد من را در لباس دامادی می‌بیند! جلو می‌روم و انگار که دارند فرزندم را از آغوشم جدا می‌کنند، به چمدانم حمله می‌کنم و ‌…

رمان کرانه‌های آسمان
نویسنده : مریم عباسقلی
ژانر : عاشقانه
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 3313

دانلود رایگان رمان کرانه‌های آسمان اثر مریم عباسقلی

دانلود رمان کرانه‌های آسمان 7.34 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند