دانلود رمان بابونه از سپیده شهریور با لینک مستقیم
رمان بابونه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال
نویسنده رمان: سپیده شهریور
تعداد صفحات: 1144
خلاصه رمان: بابونه، دختری هجده ساله، قربانی جدایی پدر و مادرش است. او برای پر کردن خلأ عاطفی نوجوانیاش راههای اشتباهی را انتخاب میکند و با آدمهایی وارد رابطه میشود که تنها زخمش را عمیقتر میکنند. حالا که نامزد کرده، بیش از همیشه میترسد؛ چون میداند اگر گذشتهاش آشکار شود، شاید همه رؤیاهایش از هم فرو بریزد …
قسمتی از متن رمان بابونه
همیشه از اجبار بدم میومد، الان هم بدم میاد، البته باید بگم نفرت دارم، همیشه دوست داشتم بدون اینکه کسی بهم اخطار بده یا حرفی بزنه خودم اون کار رو انجام بدم، دقیقا داستان دختریه که داره میره ظرفها رو بشوره اما تا مامانش بهش میگه ظرفها رو هم بشور لج میکنه و نمیره. داستان من و ایاز هم همین بود، اگر بدون زور و اجبار خودش و بابا تو زندگیم نمیذاشتنش و مثل دو تا دختر پسر عادی با هم میبودیم الان این همه لجبازی در مقابلش نشون نمیدادم. من دوست داشتم اول از همه دوستی داستان رو تجربه کنم، بعدش شیطنتهای ریز نامزدی و بعدش عقد پر دردسر و مسافرت رفتنهای یواشکی، در مرحله آخر ازدواج، اینجوری شناخت کاملی هم به هم پیدا میکردیم و خیلی راحت هم دیگه رو میشناختیم.
اما الان من هیچ شناختی از ایاز ندارم اما اون از زیر و بم من و رفتارم خبر داره، میدونه چجوری منو خوشحال کنه، چجوری سر حالم بیاره، میدونه چه غذایی رو دوست دارم و کجاها دوست دارم برم گشت و گذار، اما امان از لجبازی که به واسطهی زور درونم نشأت گرفته، همین من رو از ایاز دور کرده. وگرنه ایاز نه تنها بد نیست بلکه کلی آپشن خاص داره که میتونه هر دختری رو به وجد بیاره، دقیقا یک مرد خاص و با اصالت، درسته مغرور و غد بود و البته زورگو ولی میدیدم که خیلیها به من حسادت میکنن، ایاز برای شاد کردن من دست به هر کاری میزد اما حیف و صد حیف که خیلی لجباز بودم. یک هفتهای از درگیری توی مطب میگذشت و من هر روز استرسش رو به جون میخریدم که مبادا ایاز از موضوع خبردار بشه، میدونستم
سفت و سخت پیگیری تخته کردن در مطب دکتره رو کرده و طی یکی دوباری که زوری ازش حرف کشیدم فهمیدم حسابی اون زنیکهی روانی رو تو دردسر انداخته. اما با دیدن آشفتگی من دیگه ترجیح داد چیزی از بلاهایی که سر دکتره میاره نگه، امشب هم قرار بود با خانوادهاش برای تعیین تایم برای عقد بیان که حسابی کفری شده بودم، دلم میخواست ایاز جلو دستم بود تا خودم گیساشو بکنم. مخالفت من با مامان و بابا فایدهای نداشت، دیگه اصلا به حرفامم گوش نمیدادن، کم کم باید با مظلوم نمایی خودم رو از شر این موضوع نجات بدم، از اتاقم بیرون اومدم به آشپزخونه رفتم، مامان سخت مشغول تدارک دیدن برای شام بود که با دیدن من گفت: به به چه عجب شما از اتاق بیرون اومدید ملکه! نمیخوای به کمک کنی؟ …
دانلود رایگان رمان بابونه اثر سپیده شهریور
دانلود رمان بابونه 4.53 مگابایت فرمت PDFپس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد
عضویت در سایت ورود به سایت