ورود به کانال تلگرام عضویت
تمامی فعالیت های رمان استور جهت نشر آثار فرهنگی مجاز، زیر نظر ساماندهی اداره ارشاد اسلامی کشور و مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد

دانلود رمان چیدا از اسکندری با لینک مستقیم

رمان چیدا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه

نویسنده رمان: اسکندری

تعداد صفحات: 2865

خلاصه رمان: چیدا، دختری که کودکی‌اش را در سایه‌ی فقدان مادر سپری کرد، اکنون در نوزده‌ سالگی و در آستانه‌ی شکفتن عشق، راز شومی را می‌فهمد؛ مادری که به‌ خاطر خیانت پدر پرپر شد. روزهایش هنوز با این اندوه تازه گره خورده بود که ضربه‌ای دیگر بر دلش نشست؛ خیانت نامزدی که تمام امید و تپش قلبش را به او سپرده بود …

قسمتی از متن رمان چیدا

بعد از شام همراه خاله تیارا در اتاق مشغول بستن چمدانم هستیم! هر دو در سکوتی عجیب! انگار ما آن دو نفر ساعاتی پیش نبودیم… چمدانم را می‌بندم عکس مادرم همیشه و هر جا با من است آن را روی وسایلم گذاشتم… اما دلم می‌سوزد که سه سال عکسی از پدرم را نه دست کشیدم و نه جای همراهم بوده و نه نگاهی کردم! من او را سه سالی هست که فقط در ذهن و قلبم همراهم! با صدای هق هق تیارا به خود می‌آیم..!! -خاله..؟! انگار که فقط منتظر محرکی بوده برای انفجار بغضش..!! -من نتونستم مراقبت باشم چیدا… من شرمنده‌ی تیامم! نتونستم یعنی اجازه ندادن، اگه همون موقع کیومرث اجازه می‌داد با من برمی‌‌گشتی شاید انقدر دلت… نتوانست.. خاله‌ی مهربانم نتوانست بگوید انقدر دلت نشکنه! اما من بعضی وقت‌ها

فکر می‌کنم تیارا از من هم غصه‌دار تر است… او در اوج نوجوانی مادر پدر و برادر جوانش را از دست داد و بعد از آن هم خواهرش جوان مرگ شد… او به فاصله‌ی چند سال کل خانواده‌اش را از دست داد و بعدتر هم غصه‌ی من‌! -خاله اشتباه نکن اون که شرمنده‌اس منم نه تو..!! مرا در آغوش می‌کشد.. -چیدا می‌دونی قد ماهان عزیزی! قول بده اینبار رفتی مراقب دلت باشی! نمی‌خوام باز غصه دار بر گردی!!.. -قول میدم. دست‌هایم شانه‌های لرزانش را در بر می‌گیرد و همراهش اشک می‌ریزم! ساعتی می‌شود که خاله تیارا رفته… من روی تخت دراز کشیدم و به سقف خیره شده‌ام! نفسم تنگ می‌شود! گریه‌ی زیاد بینی‌ام را کیپ کرده و چشمانم می‌سوزد! حسم را نمی‌دانم! هیجانی ندارم، گوشی را از روی پاتختی چنگ می‌زنم

می‌خواهم قدری در فضای مجازی چرخ بزنم اما در دستانم می‌لرزد… هیمن است… رفیق و یار روزهای سختم! نمی‌دانم اگر او و تيارا نبودن من چطور خود را پیدا می‌کرد!م خوب یادم است که امتحانات پایان ترم داشتم! آن روزها من خانه‌ی خان جون را ترک کردم البته به اجبار فرخ تا پایان امتحانات خانه‌ی عمه کتایون ماندم‌! بهرخ و فرخ خیلی تلاش کردند تا حال و احوال مرا عوض کنن، نمراتم به شدت کم بود. آن روزها اگر عمه و بچه‌ها نبودن من قطعا درس و دانشگاه را رها کرده بودم… بعد از پایان امتحانات خاله و هیمن دنبالم آمدن و بعدتر هم هيمن انتقالی مرا گرفت و از آن روز دیگر هرگز به تهران باز نگشتم… عمه و فرخ خیلی تلاش کرده بودن که مانع رفتنم شوند اما اینبار تیارا محکم ایستاد و گفت همان اول اشتباه کرد …

رمان چیدا
نویسنده : اسکندری
ژانر : عاشقانه
ملیت : ایرانی
ویراستار : رمان استور
تعداد صفحه : 2865

دانلود رایگان رمان چیدا اثر اسکندری

دانلود رمان چیدا 5.35 مگابایت فرمت PDF
برای دانلود این رمان باید عضو سایت رمان استور باشید

پس از عضویت دسترسی شما به دانلود همه رمان ها آزاد خواهد شد

عضویت در سایت ورود به سایت

نظرات بسته شده اند